شمارهٔ نهم – مفهوم آزادی در سپهر سیاست ایرانی
نشریهٔ شهریور در دور دوم انتشار خود با سردبیری دکتر محسن بنائی فعالیت خواهد کرد. در راستای آرمانهای انقلاب ملّی ایرانیان که با قتل حکومتی مهسا-ژینا امینی فرازی شکوهمند یافت، تلاش ما بر آن خواهد بود که در این رسانه فراتر از سیاست روز و با نگاهی آیندهنگر به گفتمانها و پرسمانهای جنبش آزادیخواهی ملّت ایران بپردازیم. واژهٔ شهریور بسیاری از آماجهای این رسانه را در نام خود نهفته دارد. خْشَثْرَ وَئیریَه همزمان نماد «فرمانروائی نیک»، «کشور آرمانی» و «سرزمین آرزوها» است. فراتر از آن، این امشاسپند دستگیر و یاریرسان نیازمندان و بینوایان و پاسدار دادگری و دادمندی و نگهبان «اَشه»، یا نظم کیهانی است. اینها همگی ویژگیهایی هستند که اندیشهٔ بنیادین ایرانگرایی را برمیسازند. ما نیز به دنبال فرمانروائی نیک هستیم که به روزگار ما در چارچوب یک دموکراسی پارلمانی سکولار بر پایهٔ منشور جهانی حقوق بشر دستیافتنی است. ما هم برای رسیدن تکتک شهروندان ایرانزمین به رفاه و آسایش و سربلندی میکوشیم و در پی ریشهکن کردن تهیدستی و ناداری از جامعه هستیم. و سرانجام دادگری و دادمندی و برابری همهٔ شهروندان در برابر قانون، یا آنچه در زبان امروز «عدالت اجتماعی» نامیده میشود ــــ یکی دیگر از آماجهای ماست.
شهریور در آغازی نو
تجربهٔ جنبش مشروطه به ما میآموزد که پابهپای کنش سیاسی باید دست به گفتمانسازی نیز یازید. اگر در سال ۵۷ کسانی که خود را روشنفکر مینامیدند خودخواسته به آغوش روحانیت تبهکار شیعه خزیدند و سر از پای نشناخته به درون مرداب واپسماندگی و ارتجاع پریدند، شاید از آنرو بود که واژهٔ «روشنفکر» را بهدرستی ترجمه نکرده بودند. آنان در یک کژفهمی شگرف سخن ادوارد سعید را بدینگونه بازنویسی کردند که گویا کار روشنفکر تنها و تنها «نقد مناسبات قدرت» در جایگاه دولت و حکومت است.
آزادی و اندریافتهای آن در سیاست ایرانی
آزادی یک ایستار کنشگرانه است. بدین معنی که حکومتها در پیروی از سرشت خود هماره در پی گسترش اقتدار یا اتوریتهٔ خویشاند و شهروندی که هم حقها و هم خویشکاریهای خود را میشناسد، در رویاروئی با ساختار سیاسی جامعهاش در کنشی سازمانیافته بر گرفتن آن حقها پای میفشارد حکومت را در زمینهٔ اقتدار گامبهگام بازپس میراند. اگر حکومتی ابزارهای سرکوب مردمانش یا دستکم توان کاستن از آزادیهای آنان را نداشت، با ایستاری میشویم که به آن «هرجومرج» میگوییم.
دربارهٔ آزادی باستانیان در سنجش با آزادی مدرنها
بنگرید که چگونه ملّتی با تکیه بر نخستین نهادی که کاربست منظم آزادی سیاسی را برایش ممکن گردانده است بزرگی مییابد. به شهروندان ما از هر مرتبه و پیشهای بنگرید که با خروج از محیط کارهای روزانه و از فعالیتهای تولیدی خصوصیشان ناگهان خود را در تراز کارکردهای مهمی مییابند که قانون اساسی به ایشان واگذاشته است. یعنی گزینش با هوشیاری، پایداری با توانمندی، باطلسازی نیرنگها، رویارویی با تهدیدها، و پایداری والا در برابر فریبکاری. به میهندوستی ناب و ژرف و صادقانهای بنگرید که به شهرهایمان سایه افکنده و به دهکدههایمان زندگی بخشیده است و با گذر از کارگاهها و جان بخشیدن به روستاها به روح سالم و پاک کشتکاران سودمند و بازرگانان زبردست ما احساس برخورداری از حقوق و ضرورت ضمانتهای آن را نفوذ داده است. اینان با آگاهی به تاریخ رنجهای خود و با آشنایی به درمان این رنجها نگاهی بر سراسر فرانسه میافکنند و بهعنوان حقشناسی ملّی، پس از سی سال با رأی خود، وفاداری به اصول را با برگزینش نامدارترین مدافع آزادی پاداش میدهند.
آزادی، سکولاریسم و هویت ایرانی
مشکل انقلابیون ۵۷ در عدم درک مفهوم آزادی، ریشه در فرهنگ اسلامی و دینمدارانه و ایدئولوژیزدهشان داشت. همهٔ آنان، چه مذهبی و چه چپی، چه خداباور و چه آتئیست، در یک فرهنگ و فضای مشترک تنفس میکردند. به قول احمد کسروی، کمونیسم واردشده به ایران با آمیختهشدن به فرهنگ متعصب مذهبی تبدیل به معجونی مهوع شده بود. انقلاب ۵۷ بدون شک نتیجهٔ آن معجون مهوع بود.
آرمانگرایی علیه آزادی؛ مورد سبزها
بههررو، محیط زیست میتواند دستمایهٔ خوبی برای پوپولیستها باشد تا به قدرت برسند. پوپولیستها از ترسها، امیدها، آرزوها و عقاید جزمی ما تغذیه میکنند. با فروکاست دیگر پیشرانههای پوپولیسم، محیطزیست این قابلیت را دارد که دموکراسی را در برابر پوپولیسم پس براند. از استالینهای سرخ به استالینهای سبز. سبزها را مقایسه کنید با کمونیستها، فاشیستها، نازیستها، دینپرستان و همهٔ دیگر آرمانگرایان نامی. ظریفتر و معصومتر و قابلاعتمادتر به نظر میآیند. اینطور نیست؟ اما دیدیم همین بهظاهر معصومترین آرمانگرایان چقدر میتوانند برای آیندهٔ بشر خطری بالقوه باشند، در عین اینکه بحرانهای محیطزیستی غیرقابل انکارند و اساساً همهٔ ما بهعنوان گونهٔ زیستی غالب وظیفه داریم که سبزگرا باشیم. آزادی همواره شهری بیدفاع بوده است که از همهسو دشمنان میتوانستهاند و میتوانند به آن هجوم ببرند. همهٔ حرف همین است.
آزادی و «نهضت آزادی ایران»
بررسی مفهوم آزادی در اندیشه و عملکرد نهضت آزادی ایران به عنوان یکی از جریانهای سیاسی تأثیرگذار در تاریخ معاصر نشان میدهد که این تشکل، علیرغم بهرهگیری از واژه آزادی در نام خود، تفسیری محدود و ایدئولوژیک از این مفهوم ارائه داده است. در این نگرش، آزادی نه به عنوان حقی جهانشمول و برابر برای تمام انسانها، بلکه به مثابه مفهومی مقید به چارچوبهای اسلامی تعریف گردیده است.
از فقدان آزادی تا آزار مدام
آزادی بیان در ایران بهحدی مخدوش شده است که دیگر هیچکس نمیداند کدام حرف او را به زندان خواهد انداخت، کدام حرف او را به چوبۀ دار میسپارد یا کدام حرف خطری ندارد. حتی دیگر مثل قبل نیست که نظرات همان یک قدیس! که دههها بهتنهایی حکومت کرده است و میکند مثل قبل اهمیت داشته باشد و خط قرمزها را مشخص کند. چرا که او اختیار را از خودش سلب کرده و به نیروهایش سپرده است. آنها هم اختیار جان و مال ملت را در اختیار دارند و به کسی پاسخگو نیستند و چون انسجامی در ایده و اجرا ندارند، تناقض در ترسیم خطوط حرکت و توقف فعالان و مردم عادی چنان آشکار شده است که عملاً نظارت و کنترل از دست رفته و جای آن را سلیقه و احساس و شکل روابط گرفته است.
ادراک روزمرهٔ آزادی
ایمنی زنان در محیطهای شهری جنبهای اساسی از تضمین آزادی آنها و امکان حرکت بدون ترس در فضاهای عمومی است. در ایران اما سهامدار و مقام مسئول و سازمان خصوصی (که از خصوصی بودن فقط نامش را یدک میکشد!) همه تحت سیطرۀ حکومتی زنستیز که ارزشهای کهنهاش به ماقبل شهرنشینی بشر بازمیگردد، ترجیح میدهند زن در خانه بماند و این را علناً بیان میکنند. پس از آنها نمیتوان انتظار داشت که برای ایمنی بیشتر زنها در سطح شهر و خیابان چارهای بیندیشند.