نسل زد و رنسانس ایرانی

نسل زد از آن‌رو به هیچ‌یک از وعده‌های نسل پنجاه‌وهفتی باور ندارد و چون مارگزیده‌ای از این افعی‌های خوش‌خط‌وخال دوری می‌جوید و آنان را مصداق بارز مهجورینی فاقد قوهٔ تمییز و نیازمند قیم می‌داند که عملاً تمام اختیارات شخصی خود را به ولی امر سپردند و ولایتش را پذیرفتند؛‌ مهجور و فاقد قوهٔ تمییز از آن جهت که در یورش ددمنشانهٔ اوباش حزب‌الله به آزادی‌های فردی و اجتماعی نه‌تنها از آزادی‌های اجتماعی دفاعی نکردند، بلکه تبهکارانه و با توجیه مبارزه با آمریکا و امپریالیسم عنان آزادی‌های شخصی خود از قبیل حق پوشش را هم در سینی طلا به ولی فقیه تقدیم کردند.

مطالعه متن

آزادی

 آزادی

جوهرهٔ آزادی‌های اجتماعی از آن‌رو نتوانست به «هستی» آزادی و فهم عمومی تبدیل شود و در روند ناگزیرش از حق تعیین سرنوشت به شراکت در حیات سیاسی و در یک کلام به دموکراسی ختم شود و با انقلاب ۵۷ از ریشه درآمد، که تولید محتواهای فرهنگی که شرط اول آموزش و استفادهٔ بهینه از جوهر آزادی بود در انحصار نگرش‌هایی بود که ساختار فکریشان با وجود تحصیلات مدرسی هنوز در عصبیت‌های ایلی تباری و پیشاشهرنشینی ریشه داشت. تولید محتوا و آموزش استفاده از آزادی نه به‌طور ذاتی بر عهدهٔ حاکمیت است و نه در توان حاکمیت بود. همین که دولت آزادی‌های اجتماعی را قانوناً به حق طبیعی اجتماع تبدیل کرده و با ایجاد قوهٔ قضائیهٔ مستقل از آن حفاظت می‌کرد به‌خودی‌خود کاری بود کارستان. این مهم یعنی سوبستانس آزادی را به اگزیستانس آزادی مبدل‌کردن در همه‌جای دنیا بر ذمهٔ روشنفکری است تا توده‌های مردم را با تولید اندیشه و محتواهای خردمندانه با هستی آزادی به‌عنوان ابزار لازم زیست اجتماعی آشنا کنند.

مطالعه متن