در دفاع از نسل ضد
- انقلاب ملی ۱۴۰۱ اگرچه نتوانست رژیم اسلامی را سرنگون کند و بدینگونه ساختار سیاسی را دچار یک دگرگونی ژرف کند، ولی نزدیک به همه هنجارهای آن را درهمشکست و گفتمانها و هنجارهای ویژه خود را آفرید. بیهوده نبود که درست از فردای فروکش جنبش در خیابان، دو نسل پیشین، یعنی نسلی که انقلاب اسلامی را آفریده بود و نسلی که انقلاب اسلامی او را آفریده بود، با نسل زد از در ستیز درآمدند. دهههشتادیها ولی با دلیری و بیباکی و ایستادگی شگفتانگیز خود جهانی را به کرنش واداشته بودند و نمیشد به سادگی از پسشان برآمد، پس ستیز با آنان میبایست در پشت نگاهِ از بالا و رویکرد خودبرتربینانه خردهگیران پنهان میشد. «اینها اهل مطالعه نیستند»، «اینها هیجانی هستند»، «نگاه اینان به سیاست بسیار سطحی است»، «زبان اینان سکسیستی و بسیار آلوده است» و . . . تنها مشتی از خروار این نگاه خودپرستانه به نسلی بود که نام خود را در تاریخ ایران جاودانه کرده بود. بهراستی نسل زد چیست؟ ویژگیهای آن کدامند؟ چرا حتا تبهکارترین نیروهای سرکوب در برابر آنان کم آوردند و نتوانستند خَمی بر ابروی آنان بنشانند؟
شمارهٔ یازدهم – در دفاع از نسل ضد
شمارهٔ یازدهم، دورهٔ دوم، بهار ۱۴۰۴
[دریافت نسخهٔ الکترونیک فصلنامه، بهزودی]
همراهان این شماره: محسن بنائی، سعید بشیرتاش، شیرین احمدی، ناصر کرمی، ب. بینیاز (داریوش)، چنگیز امیری، سام متینی، اختر افکاری، میثاق همتی، شیرین مجد، روژان خسروی
انقلاب ملی ۱۴۰۱ اگرچه نتوانست رژیم اسلامی را سرنگون کند و بدینگونه ساختار سیاسی را دچار یک دگرگونی ژرف کند، ولی نزدیک به همه هنجارهای آن را درهمشکست و گفتمانها و هنجارهای ویژه خود را آفرید. بیهوده نبود که درست از فردای فروکش جنبش در خیابان، دو نسل پیشین، یعنی نسلی که انقلاب اسلامی را آفریده بود و نسلی که انقلاب اسلامی او را آفریده بود، با نسل زد از در ستیز درآمدند. دهههشتادیها ولی با دلیری و بیباکی و ایستادگی شگفتانگیز خود جهانی را به کرنش واداشته بودند و نمیشد به سادگی از پسشان برآمد، پس ستیز با آنان میبایست در پشت نگاهِ از بالا و رویکرد خودبرتربینانه خردهگیران پنهان میشد. «اینها اهل مطالعه نیستند»، «اینها هیجانی هستند»، «نگاه اینان به سیاست بسیار سطحی است»، «زبان اینان سکسیستی و بسیار آلوده است» و . . . تنها مشتی از خروار این نگاه خودپرستانه به نسلی بود که نام خود را در تاریخ ایران جاودانه کرده بود. گذر از آخوند و نیروی هراسناکی که پشت او بدان گرم بود ولی، نیازمند یک پشتوانهٔ فرهنگی-تاریخی سترگ میبود، نیرویی ژرفتر و ریشهدارتر از نیروی ویرانگر دین. اینچنین بود که نشان شیروخورشید بر دست مجیدرضا رهنورد نقش بست و «ایران» همان کوه فرازی شد که جنبش انقلابی میتوانست در سایهٔ آن بایستد. نگاهی گذرا به شبکههای اجتماعی جانباختگان انقلاب ملّی نشان میدهد نسل زد تا چه اندازه از خودآگاهی ملّی برخوردار است و تا به کجا آن را ارج مینهد و آن را سرمایهای بزرگ برای ساخت ایران نوین آینده میداند. از دل همین گنجینهٔ سترگ بود که بر سر مزار یکی از جانباختگان «گیسبُران» فرنگیس در سوگ سیاوش از دل تاریخ و اسطوره بیرون آمد و در اندک زمانی جهان را ـــاز نمایندگان پارلمانهای اروپا و امریکا گرفته تا هنرپیشگان و هنرمندانی چون آنجلینا جولی و ژولیت بینوشـــ را به پیروی از خود واداشت. نسل زد، نسلی است که مرزهای فکری سنتی را درنوردیده، با ذهنیتی باز و تحلیلی به سیاست و جامعه مینگرد و جرأت آن را دارد که در برابر کلیشهها و برچسبزنیها بایستد. این نسل، برخلاف ادعاهای مطرحشده، نه ناآگاه است و نه بیسواد، بلکه نسل روشنگری و پرسشگری است. در نهایت، آنچه امروز برای بسیاری از نیروهای قدیمیتر ناخوشایند است، نه «بیسوادی» یا «هیجانی بودن» نسل زد، بلکه این حقیقت است که این نسل، قدرت تغییر را در دست دارد و حاضر نیست قربانی اشتباهات گذشته شود. مسئلهٔ نسل زد ایران تنها آزادی نیست. نسل زد ایران در شرایط اقتصادی دشواری زندگی میکند و باور دارد که بدون برانداختن حکومت دینی، که آن را ریشهٔ مشکلات اقتصادی خود میداند، روزنهٔ امیدی به داشتن زندگی مرفه در برابر خود ندارد. نسل زد در آرزوی یک جامعهٔ توسعهیافته است و برای همین «توسعه» تبدیل به یکی از مهمترین خواستههای این نسل شده است. در زمینهٔ توسعهگرایی، نسل زد ایران کمترین همپوشانی را با تفکرات تاریخی چپ ایرانی دارد. آنچه نسل زد را بیش از همه متمایز میسازد، تواناییاش در تبدیل زیست بحرانزده به خلاقیت و کنشگری است. برخلاف بسیاری از نسلهای پیشین که در برابر سرکوب عقب نشستند یا به سکوت تن دادند، این نسل ایستاده است. آنان نه در قفس سنتهای تحمیلی حبساند، نه درون تعاریف رسمی میگنجند. اما برخلاف تصور، این نسل به ایران بیتعلق نیست. ایراندوستی آنها در شکل جدیدی از ملّیگرایی بروز کرده است؛ ملّیگراییای که نه بر پایهی مرزهای خاکی یا شعارهای سیاسی، بلکه بر بنیاد کرامت انسانی، برابری و آزادی استوار است. این سؤال پیش میآید که نسل موسوم به نسل زد در ایران چرا برای عدهای معلومالحال چنان ترسناک است که باعث شده به هول بیفتند و هراس خود را با انواع و اقسام روشها و با استفاده از تمام ابزارِ در دسترس بروز دهند و تمام تلاش خود را به کار ببرند تا از این نسل اعتبارزدایی کنند و در شبکههای اجتماعی با انواع روشها آنها را آماج سرزنش و توهین کنند و میزگردها و گفتگوهای فراوان علیه آنها ترتیب دهند؟ یکی احمق بنامدشان، یکی بیسواد، یکی سطحی و…؟ نسل زد، غیرایدئولوژیک است. این نسل، صرف نظر از این که در چه کشوری زندگی میکند چند مشخصه مشترک دارد- دست کم در کشورهای مورد مطالعه من- که مهمترین آنها عبارت هستند از: سیالیتِ فکری (غیرایدئولوژیک بودن)، خواستنِ یک زندگی آرام و معمولی، خواستنِ آزادیهای فردی، مدرنگرایی، ملیگرایی فرهنگی، توسعهگرایی، جنگپرهیزی و تنوعگرایی فکری. برای نمونه در چین و کره جنوبی، این نسل به مدرنیسم کشورشان بسیار افتخار میکند ولی در عین حال با ساختارهای کهن درگیر میشود، بدون آن که کلِ سامانه سیاسی را هدف حملهی خود قرار بدهند. اگر از چشماندازی کلی به نسل زد در ایران بنگریم، با پیکری اجتماعی مواجه میشویم که میان دو قطب متضاد، مدام در نوسان است: قطب خاموشی و قطب انفجار. این نسل، همزمان حامل نشانههای فرسودگی تاریخیست و نشانههای امید به امکان گسست. ذهنیتی که از سیاست، دین، ایدئولوژی و مرجعیت، فاصله گرفته، آن هم نه بهخاطر ناآگاهی، که دقیقاً از سر زیستن در فروپاشی تدریجی آنها. اما همین ذهنیت، در بزنگاههایی چون خیزش ۱۴۰۱، توانسته بار دیگر بدن را به میدان بازگرداند و سیاست را در شکل خالص و عریانش احضار کند. همهٔ ما بخشی از درآمد خود را به شرکتهای بیمه میدهیم. چرا؟ چون توسط سبزها و شرکایشان ترسانده شدهایم. چون میترسیم از آنچه با ما هشدار داده شده. البته که بخشی از این ترس منطقی است. همیشه احتمال تصادف رانندگی وجود دارد و وای به حال ما اگر بیمه ماشینمان را تمدید نکرده باشیم و بهخاطر یک ثانیه غفلت خراش کوچکی بیندازیم روی بدنه یک مازراتی پشت چراغ قرمز. به همین سادگی کل پساندازمان شاید بر باد رود. اما واقعاً تا حالا چند نفر را دیدهاید بهخاطر سقوط چیزی روی سقف ماشینشان خیلی لطمه دیده باشند؟ اشتراک گفتمانی عجیبی از این حیث میان منتهیالیه جریان موسوم به انقلابی و برخی چپها وجود دارد که یکدیگر را تقویت میکنند. آنچه میان هر دو طیف مشترک است، آدرس غلطیست که میدهند. مسلم است که اگر بناست، آمریکا، بریتانیا، فرانسه و کشورهای اسکاندیناوی را ذیل نئولیبرالیسم طبقهبندی کنیم، نظام اقتصادی بیمار ایران با حدود ۸۰-۸۵درصد از تملک دولتی بر شرکتهای اقتصادی را نمیتوان با هیچ چسب تئوریکی بدان منضم کرد. مهمترین محرک پیروزی یک انقلاب، مردمان کشورند اما تاریخ انقلابها نشان میدهد که برای موفقیت و گذار سریعتر و کمهزینهتر، وجود حمایتهای بینالمللی نیز ضروری است. اگر دنیا – غرب و آمریکا – بدیلِ مشخصی در حالت خلأ قدرت در ایران نبیند، به انقلاب ما اذعان نخواهد کرد و این کارمان را بهغایت دشوار میکند. نسل زد از آنرو به هیچیک از وعدههای نسل پنجاهوهفتی باور ندارد و چون مارگزیدهای از این افعیهای خوشخطوخال دوری میجوید و آنان را مصداق بارز مهجورینی فاقد قوهٔ تمییز و نیازمند قیم میداند که عملاً تمام اختیارات شخصی خود را به ولی امر سپردند و ولایتش را پذیرفتند؛ مهجور و فاقد قوهٔ تمییز از آن جهت که در یورش ددمنشانهٔ اوباش حزبالله به آزادیهای فردی و اجتماعی نهتنها از آزادیهای اجتماعی دفاعی نکردند، بلکه تبهکارانه و با توجیه مبارزه با آمریکا و امپریالیسم عنان آزادیهای شخصی خود از قبیل حق پوشش را هم در سینی طلا به ولی فقیه تقدیم کردند. نسل زد از روزی که متولد شد دنیای بیرون از پادگان را هم در کنار جهان تاریک خودش میدید و تاب مقاومت در برابر زندگی نداشت. پس شروع کرد به ساختن زندگی دزدیده شدهاش در میان دیوارهای پادگان آشفتهای که روز به روز از آرمانهای برپاکنندگانش فاصله میگرفت و هر خردی در ردههای بالای قدرتش زائل شده بود. نسل زد منتظر نشد تا نور از بیرون بتابد و او زیر درخشش دوبارۀ خورشیدی تازه و در پرتو نوری موعود و زیر سایۀ آزادیِ آیان زندگی کند.
نسل زد و خُردهگیرانش
در کشاکش آرمان و خرد
نسل زد و آغاز پایان ۵۷
نسل زد؛ ایران و امید و آینده
نسل ضِد: صدای خشم، امید و هویت دوبارهی ایران
نسل زد و هراس سرخوسیاه
نسل زد یا پایان ایدئولوژیها
امر سیاسی در پلتفرمها: صورتبندی سوبژکتیویتهی نسل زد
سبزها و نقیضهٔ تبلیغات آپوکالیپتیک
پارادوکس نئولیبرالیسم ایرانی
بیایید از آرمانگرایی دست برداریم!
نسل زد و رنسانس ایرانی
پادگان مرگ