«موشهای کور» پراکسیس انقلابی در رسانهها
لفظ «روشنفکر» برای ایرانیان نوگرا با نامهایی مانند آخوندزاده، کرمانی، عشقی، ایرج میرزا، فروغی، کسروی و تقیزاده معنا شد. وجه مشترک همهٔ آنها معرفی مفاهیم جدید به ایرانیان و تلاش برای نوسازی شیوهٔ سنّتی حکمرانی ایرانی ـــ یعنی پادشاهی ـــ بود. هیچکدام از آنها در معنای دقیق کلمه «اسلامستیز» نبودهاند اگرچه منتقد هژمونی فرهنگ و ایدئولوژی اسلامی در جامعهٔ ایرانی بودهاند. از دههٔ بیست به بعد کسانی پیدا شدند که، در معنای مدنظر نازیک، واژهپرداز بودند و تولید محتوا میکردند اما کارشان را در توجیه انگیزشهای تودههای مسلمان میتوان خلاصه کرد. نگارنده در گذشته پیشنهاد کرده که لفظ «ناروشنفکر» را برای این دسته از روشنفکرنمایان به کار ببریم تا آنها را از روشنفکر در معنای قابل احترام کلمه متمایز کنیم.
خوانشی پدیدارشناسانه از انسان پنجاهوهفتی
این تقسیمبندی و خوانش صرفاً متکی به جهتگیریهای رفتاری، ایدئولوژیک و هنجارین جریانهای پنجاهوهفتی است. طبعاً در این مجال، ما بیش از آنکه در پی تحلیل مصادیق این هویت و فرقهٔ تاریخی بوده باشیم دربارهٔ ربطمندیها، یقینیات و سنخسازیهای ایشان سخن گفتیم. اما تمرکز ما عمدتاً در این مقال حول مشاهده و خوانش جهتگیریها و رفتار این جریانها در دههٔ چهل و پنجاه بود و اشاراتی که به پس از آن نقطهٔ عطف تاریخی داشتیم، صرفاً در راستای تعقیب این الگوها در عملکرد ایشان در دورههای بعدی بود. ردگیری این جریانها بهلحاظ گفتمانی و سیاسی در سالهای بعد از انقلاب میتواند موضوعی باشد که در مجالی دیگر باید به آن پرداخت.
سایهٔ سنگین ۵۷ـیها: بازخوانی یک تفکر
انقلاب ۵۷ نهتنها نظم داخلی ایران را بر هم زد، بلکه پیامدهای گستردهای در سطح اقتصادی و بینالمللی داشت که بسیاری از ۵۷ـیها آن را پیشبینی نکرده بودند. یکی از مهمترین تبعات این انقلاب، کاهش شدید سرمایهگذاریهای خارجی در ایران و خروج گسترده سرمایهها از کشور بود. در ماههای نخست پس از انقلاب بسیاری از شرکتهای خارجی فعالیتهای خود را در ایران متوقف کردند و بهدنبال آن هزاران متخصص و نخبهٔ ایرانی مجبور به ترک کشور شدند. همچنین، از دیگر پیامدهای برآمده از تفکر ۵۷ سیاستهای جمهوری اسلامی در قبال کشورهای غربی است که باعث شد ایران بهسرعت تحریمهای شدید اقتصادی را تجربه کند.
گفتمان ۵۷ـی و بحران هویتی ایران
اگرچه رابطهی نزدیک اسلامگرایی و ایدئولوژی چپ در ابتدا با هدف مبارزه با امپریالیسم و سرمایهداری شکل گرفت، درنهایت به تضعیف هویت ملّی و بحران فرهنگی منجر شد. این همپوشانی و اتحاد را «گفتمان ۵۷ـی» مینامم که بهطور آشکار بر ضد منافع ملّی ایران و رشد و شکوفایی آن عمل کرده است. هرگونه تأکید بر این اندیشههای ضدملّی امروز همان معنای گفتمان ۵۷ـی را دارد که همچنان ایران را از شکوفایی و پیشرفت در آیندهای بهتر و مدرن دور نگه میدارد.
پنجاهوهفتی و سودای معنویت
اگر عدۀ اندکی که از انقلاب ۵۷ به سودهای کلانی دست پیدا کردند را کنار بگذاریم، با احتمال بسیار زیادی میتوان یقین داشت که بانیان و حامیان و وفاداران انقلاب ۵۷ (همان پنجاهوهفتیها) از اینگونه اندیشهورزی فاصلۀ زیادی داشتند و قادر نبودند میان امور مادی و معنوی تفاوت قائل شوند، نمیدانستند سیاست امری مادیست و برای برآوردن توقعات مادی افراد یک جامعه به کار میرود و نیز نمیدانستند چگونه باید مسائل مهم خود را بر اساس اصلیترین هدف مرکزی آن اولویتبندی کنند و آسیب فقدان چنین روشی در تفکر نهتنها بر خودشان بلکه بر چند نسل آینده هم تأثیر گذاشت.
سِیر در آسمانها
دلایل متعددند ولی یکی از مبناییترین آنها «آرمانگرایی» بود. پنجاهوهفتیها روی زمین راه نمیرفتند، در آسمانها سِیر میکردند. برخلاف ادعاهای بعدی، آنان دموکراسیخواه نبودند و در هیچیک از نوشتههایشان، آزادی به معنای مدرن آن موردتوجه قرار نگرفته بود. چپها میخواستند یک جامعۀ بیطبقۀ ایدئال بر پا کنند، جامعهای که فقیری ندارد، همه در آن همارزند. اسلامیون میخواستند جامعهای الهی داشته باشند. جامعهای عاری از گناه و دروغ. جامعهای که مردمانش هم در این دنیا سعادتمندند و هم در آخرت؛ اما مسئله اینجا بود که چنین اهدافی نشدنی بودند! آرمانگرایی هیچوقت جواب نداده بود و قرار هم نبود جواب دهد. به قول پوپر «تلاش برای برپایی بهشت روی زمین، همیشه جهنم به بار میآورد.»
۵۷
شوربختانه ما هنوز هم در دامنِ دموکراسی (اکثراً پادشاهیِ) غرب با مومیاییهایی روبروییم که در ستایش اصلاحپذیری رژیم اسلامی، مقدسانگاریِ «اهداف اولیهٔ» انقلاب و یا پایداری مقابل فشارهای «استکبار جهانی» داستانسرایی میکنند و بیشرمانه بر طبل «جمهوریت» این حکومت طالبانی میکوبند؛ تو گویی که تداوم بیوقفه، و در این میان «بهنجار»شدهٔ «شرایط استثناییِ» کشور در نبرد با امپریالیسم جهانی، توجیهی منطقی برای ادامهٔ استبداد سیاسی و گسترش جنایت و فساد اجتماعی در سطح ملّی است.