نسل زد و خرده‌گیرانش، سرمقاله شمارهٔ ۱۱ شهریور

نسل زد و خُرده‌گیرانش

انقلاب ملی ۱۴۰۱ اگرچه نتوانست رژیم اسلامی را سرنگون کند و بدینگونه ساختار سیاسی را دچار یک دگرگونی ژرف کند، ولی نزدیک به همه هنجارهای آن را درهم‌شکست و گفتمان‌ها و هنجارهای ویژه خود را آفرید. بیهوده نبود که درست از فردای فروکش جنبش در خیابان، دو نسل پیشین، یعنی نسلی که انقلاب اسلامی را آفریده بود و نسلی که انقلاب اسلامی او را آفریده بود، با نسل زد از در ستیز درآمدند. دهه‌هشتادی‌ها ولی با دلیری و بی‌باکی و ایستادگی شگفت‌انگیز خود جهانی را به کرنش واداشته بودند و نمی‌شد به سادگی از پسشان برآمد، پس ستیز با آنان می‌بایست در پشت نگاهِ از بالا و رویکرد خودبرتربینانه خرده‌گیران پنهان می‌شد. «اینها اهل مطالعه نیستند»، «اینها هیجانی هستند»، «نگاه اینان به سیاست بسیار سطحی است»، «زبان اینان سکسیستی و بسیار آلوده است» و . . . تنها مشتی از خروار این نگاه خودپرستانه به نسلی بود که نام خود را در تاریخ ایران جاودانه کرده بود.

مطالعه متن

محسن بنائی مزدک بامدادان

در کشاکش آرمان‌ و خرد

گذر از آخوند و نیروی هراسناکی که پشت او بدان گرم بود ولی، نیازمند یک پشتوانهٔ فرهنگی-تاریخی سترگ می‌بود، نیرویی ژرف‌تر و ریشه‌دار‌تر از نیروی ویرانگر دین. این‌چنین بود که نشان شیروخورشید بر دست مجیدرضا رهنورد نقش بست و «ایران» همان کوه فرازی شد که جنبش انقلابی می‌توانست در سایهٔ آن بایستد. نگاهی گذرا به شبکه‌های اجتماعی جانباختگان انقلاب ملّی نشان می‌دهد نسل زد تا چه اندازه از خود‌آگاهی ملّی برخوردار است و تا به کجا آن را ارج می‌نهد و آن را سرمایه‌ای بزرگ برای ساخت ایران نوین آینده می‌داند. از دل همین گنجینهٔ سترگ بود که بر سر مزار یکی از جانباختگان «گیس‌بُران» فرنگیس در سوگ سیاوش از دل تاریخ و اسطوره بیرون آمد و در اندک زمانی جهان را ـــ‌از نمایندگان پارلمان‌های اروپا و امریکا گرفته تا هنرپیشگان و هنرمندانی چون آنجلینا جولی و ژولیت بینوش‌ـــ را به پیروی از خود واداشت.

مطالعه متن

نسل زد ایران و آغاز پایان ۵۷

نسل زد و آغاز پایان ۵۷

نسل زد، نسلی است که مرزهای فکری سنتی را درنوردیده، با ذهنیتی باز و تحلیلی به سیاست و جامعه می‌نگرد و جرأت آن را دارد که در برابر کلیشه‌ها و برچسب‌زنی‌ها بایستد. این نسل، برخلاف ادعاهای مطرح‌شده، نه ناآگاه است و نه بی‌سواد، بلکه نسل روشنگری و پرسشگری است. در نهایت، آنچه امروز برای بسیاری از نیروهای قدیمی‌تر ناخوشایند است، نه «بی‌سوادی» یا «هیجانی بودن» نسل زد، بلکه این حقیقت است که این نسل، قدرت تغییر را در دست دارد و حاضر نیست قربانی اشتباهات گذشته شود.

مطالعه متن

سعید بشیرتاش

نسل زد؛ ایران و امید و آینده

مسئلهٔ نسل زد ایران تنها آزادی نیست. نسل زد ایران در شرایط اقتصادی دشواری زندگی می‌کند و باور دارد که بدون برانداختن حکومت دینی، که آن را ریشهٔ مشکلات اقتصادی خود می‌داند، روزنهٔ امیدی به داشتن زندگی مرفه در برابر خود ندارد. نسل زد در آرزوی یک جامعهٔ توسعه‌یافته است و برای همین «توسعه» تبدیل به یکی از مهم‌ترین خواسته‌های این نسل شده است. در زمینهٔ توسعه‌گرایی، نسل زد ایران کمترین همپوشانی را با تفکرات تاریخی چپ ایرانی دارد.

مطالعه متن

نسل ضِد: صدای خشم، امید و هویت دوباره‌ی ایران

آن‌چه نسل زد را بیش از همه متمایز می‌سازد، توانایی‌اش در تبدیل زیست بحران‌زده به خلاقیت و کنش‌گری است. برخلاف بسیاری از نسل‌های پیشین که در برابر سرکوب عقب نشستند یا به سکوت تن دادند، این نسل ایستاده است. آنان نه در قفس سنت‌های تحمیلی حبس‌اند، نه درون تعاریف رسمی می‌گنجند. اما برخلاف تصور، این نسل به ایران بی‌تعلق نیست. ایران‌دوستی آن‌ها در شکل جدیدی از ملّی‌گرایی بروز کرده است؛ ملّی‌گرایی‌ای که نه بر پایه‌ی مرزهای خاکی یا شعارهای سیاسی، بلکه بر بنیاد کرامت انسانی، برابری و آزادی استوار است.

مطالعه متن

نسل زد ایران و هراس سرخ و سیاه

نسل زد و هراس سرخ‌وسیاه

این سؤال پیش می‌آید که نسل موسوم به نسل زد در ایران چرا برای عده‌ای معلوم‌الحال چنان ترسناک است که باعث شده به هول بیفتند و هراس خود را با انواع و اقسام روش‌ها و با استفاده از تمام ابزارِ در دسترس بروز دهند و تمام تلاش خود را به کار ببرند تا از این نسل اعتبارزدایی کنند و در شبکه‌های اجتماعی با انواع روش‌ها آنها را آماج سرزنش و توهین کنند و میزگردها و گفتگوهای فراوان علیه آنها ترتیب دهند؟ یکی احمق بنامدشان، یکی بی‌سواد، یکی سطحی و…؟

مطالعه متن

نسل زد یا پایان ایدئولوژ‌ی‌ها

نسل زد، غیرایدئولوژیک است. این نسل، صرف نظر از این که در چه کشوری زندگی می‌کند چند مشخصه مشترک دارد- دست کم در کشورهای مورد مطالعه من- که مهم‌ترین آن‌ها عبارت هستند از: سیالیتِ فکری (غیرایدئولوژیک بودن)، خواستنِ یک زندگی آرام و معمولی، خواستنِ آزادی‌های فردی، مدرن‌گرایی، ملی‌گرایی فرهنگی، توسعه‌گرایی، جنگ‌پرهیزی و تنوع‌گرایی فکری. برای نمونه در چین و کره‌ جنوبی، این نسل به مدرنیسم کشورشان بسیار افتخار می‌کند ولی در عین حال با ساختارهای کهن درگیر می‌شود، بدون آن که کلِ سامانه سیاسی را هدف حمله‌ی خود قرار بدهند.

مطالعه متن

امر سیاسی در پلتفرم‌ها: صورت‌بندی سوبژکتیویته‌ی نسل زد

اگر از چشم‌اندازی کلی به نسل زد در ایران بنگریم، با پیکری اجتماعی مواجه می‌شویم که میان دو قطب متضاد، مدام در نوسان است: قطب خاموشی و قطب انفجار. این نسل، هم‌زمان حامل نشانه‌های فرسودگی تاریخی‌ست و نشانه‌های امید به امکان گسست. ذهنیتی که از سیاست، دین، ایدئولوژی و مرجعیت، فاصله گرفته، آن هم نه به‌خاطر ناآگاهی، که دقیقاً از سر زیستن در فروپاشی تدریجی آن‌ها. اما همین ذهنیت، در بزنگاه‌هایی چون خیزش ۱۴۰۱، توانسته بار دیگر بدن را به میدان بازگرداند و سیاست را در شکل خالص و عریانش احضار کند.

مطالعه متن

سبزها و نقیضهٔ تبلیغات آپوکالیپتیک

همهٔ ما بخشی از درآمد خود را به شرکت‌های بیمه می‌دهیم. چرا؟ چون توسط سبزها و شرکایشان ترسانده شده‌ایم. چون می‌ترسیم از آنچه با ما هشدار داده شده. البته که بخشی از این ترس منطقی است. همیشه احتمال تصادف رانندگی وجود دارد و وای به حال ما اگر بیمه ماشینمان را تمدید نکرده باشیم و به‌خاطر یک ثانیه غفلت خراش کوچکی بیندازیم روی بدنه یک مازراتی پشت چراغ قرمز. به همین سادگی کل پس‌اندازمان شاید بر باد رود. اما واقعاً تا حالا چند نفر را دیده‌اید به‌خاطر سقوط چیزی روی سقف ماشینشان خیلی لطمه دیده باشند؟

مطالعه متن

ارتجاع سرخ و سیاه علیه لیبرالیسم ایرانی

پارادوکس نئولیبرالیسم ایرانی

اشتراک گفتمانی عجیبی از این حیث میان منتهی‌الیه جریان موسوم به انقلابی و برخی چپ‌ها وجود دارد که یکدیگر را تقویت می‌کنند. آنچه میان هر دو طیف مشترک است، آدرس غلطی‌ست که می‌دهند. مسلم است که اگر بناست، آمریکا، بریتانیا، فرانسه و کشورهای اسکاندیناوی را ذیل نئولیبرالیسم طبقه‌بندی کنیم، نظام اقتصادی بیمار ایران با حدود ۸۰-۸۵درصد از تملک دولتی بر شرکت‌های اقتصادی را نمی‌توان با هیچ چسب تئوریکی بدان منضم کرد.

مطالعه متن