مقاله‌های شهریور
پنجاه‌وهفتی و سودای معنویت

پنجاه‌وهفتی و سودای معنویت

اگر عدۀ اندکی که از انقلاب ۵۷ به سودهای کلانی دست پیدا کردند را کنار بگذاریم، با احتمال بسیار زیادی می‌توان یقین داشت که بانیان و حامیان و وفاداران انقلاب ۵۷ (همان پنجاه‌وهفتی‌ها) از این‌گونه اندیشه‌ورزی فاصلۀ زیادی داشتند و قادر نبودند میان امور مادی و معنوی تفاوت قائل شوند، نمی‌دانستند سیاست امری مادی‌ست و برای برآوردن توقعات مادی افراد یک جامعه به کار می‌رود و نیز نمی‌دانستند چگونه باید مسائل مهم خود را بر اساس اصلی‌ترین هدف مرکزی آن اولویت‌بندی کنند و آسیب فقدان چنین روشی در تفکر نه‌تنها بر خودشان بلکه بر چند نسل آینده هم تأثیر گذاشت.

مطالعه متن

پنجاه‌وهفتیسم

پنجاه‌وهفتیسم

به نظر من، ایدئولوژی پنجاه‌وهفتی یک ضرورت تاریخی در سطح ملّی و جهانی بوده است. ولی هر ضرورت تاریخی به‌خودی‌خود درست نیست. ما امروزه با سرعت بالایی از جهان آنالوگ وارد جهان دیجیتال می‌شویم و به‌تدریج بخشی از وظایف خود را به دستیارانی می‌دهیم که به آن هوش مصنوعی می‌گوییم. امروز مجبوریم در بسیاری از مفاهیم کلاسیک مانند طبقهٔ اجتماعی، دموکراسی، آزادی‌های فردی، ارزش افزوده و و و بازنگری کنیم و خود را با شرایط نوین سازگار نماییم.

مطالعه متن

سِیر در آسمان‌ها

سِیر در آسمان‌ها

دلایل متعددند ولی یکی از مبنایی‌ترین آن‌ها «آرمان‌گرایی» بود. پنجاه‌وهفتی‌ها روی زمین راه نمی‌رفتند، در آسمان‌ها سِیر می‌کردند. برخلاف ادعاهای بعدی، آنان دموکراسی‌خواه نبودند و در هیچ‌یک از نوشته‌های‌شان، آزادی به معنای مدرن آن موردتوجه قرار نگرفته بود. چپ‌ها می‌خواستند یک جامعۀ بی‌طبقۀ ایدئال بر پا کنند، جامعه‌ای که فقیری ندارد، همه در آن هم‌ارزند. اسلامیون می‌خواستند جامعه‌ای الهی داشته باشند. جامعه‌ای عاری از گناه و دروغ. جامعه‌ای که مردمانش هم در این دنیا سعادتمندند و هم در آخرت؛ اما مسئله اینجا بود که چنین اهدافی نشدنی بودند! آرمان‌گرایی هیچ‌وقت جواب نداده بود و قرار هم نبود جواب دهد. به قول پوپر «تلاش برای برپایی بهشت روی زمین، همیشه جهنم به بار می‌آورد.»

مطالعه متن

آرمین لنگرودی، ۵۷

۵۷

شوربختانه ما هنوز هم در دامنِ دموکراسی (اکثراً پادشاهیِ) غرب با مومیایی‌هایی روبروییم که در ستایش اصلاح‌پذیری رژیم اسلامی، مقدس‌انگاریِ «اهداف اولیهٔ» انقلاب و یا پایداری مقابل فشارهای «استکبار جهانی» داستان‌سرایی می‌کنند و بی‌شرمانه بر طبل «جمهوریت» این حکومت طالبانی می‌کوبند؛ تو گویی که تداوم بی‌وقفه‌، و در این میان «بهنجار»شدهٔ «شرایط استثناییِ» کشور در نبرد با امپریالیسم جهانی، توجیهی منطقی برای ادامهٔ استبداد سیاسی و گسترش جنایت و فساد اجتماعی در سطح ملّی است.

مطالعه متن

پنجاه‌وهفتی بودن

پنجاه‌وهفتی بودن

باید به حقیقت تلخ و دشوار اذعان کنیم: اندیشهٔ «۵۷ـی» نه‌تنها به‌عنوان حرکتی بازگشت‌گونه به گذشته عمل می‌کند، بلکه درواقع عاملی برای تداوم رکود فکری و اجتماعی در جامعهٔ ایران است و در درجا زدن تاریخی و تحجّر ذهنی کشور نقش مهمی ایفا می‌کند. این گروه به‌طور ناخودآگاه در حال دفاع از مفاهیم و آرمان‌هایی هستند که گروندگانشان نه‌تنها در زمان خود، بلکه در طول این سال‌ها نیز نتوانسته‌اند به وعده‌ها و اهداف خود عمل کنند. درواقع، این دفاع از ایده‌های انقلاب ۵۷ تبدیل به توهمی تاریخی شده است که عده‌ای برای فرار از مواجهه با واقعیت‌های تلخ و کنونی به آن پناه می‌برند. اما حقیقت آن است که این «۵۷ـی‌ها» در حال بازسازی تاریخی خیالی‌اند که دیگر هیچ ارتباطی با نیازها و واقعیت‌های امروز جامعهٔ ایران ندارد.

مطالعه متن

شهریور آغازی نو

شهریور در آغازی نو

تجربهٔ جنبش مشروطه به ما می‌آموزد که پا‌به‌پای کنش سیاسی باید دست به گفتمان‌سازی نیز یازید. اگر در سال ۵۷ کسانی که خود را روشنفکر می‌نامیدند خودخواسته به آغوش روحانیت تبهکار شیعه خزیدند و سر از پای نشناخته به درون مرداب واپسماندگی و ارتجاع پریدند، شاید از آن‌رو بود که واژهٔ «روشنفکر» را به‌درستی ترجمه نکرده بودند. آنان در یک کژفهمی شگرف سخن ادوارد سعید را بدین‌گونه بازنویسی کردند که گویا کار روشنفکر تنها و تنها «نقد مناسبات قدرت» در جایگاه دولت و حکومت است.

مطالعه متن

محسن بنایی مزدک بامدادان

آزادی و اندریافت‌های آن در سیاست ایرانی

آزادی یک ایستار کنشگرانه است. بدین‌ معنی که حکومت‌ها در پیروی از سرشت خود هماره در پی گسترش اقتدار یا اتوریتهٔ خویش‌اند و شهروندی که هم حق‌ها و هم خویشکاری‌های خود را می‌شناسد، در رویاروئی با ساختار سیاسی جامعه‌اش در کنشی سازمان‌یافته بر گرفتن آن حق‌ها پای‌ می‌فشارد حکومت را در زمینهٔ اقتدار گام‌به‌گام بازپس می‌راند. اگر حکومتی ابزار‌های سرکوب مردمانش یا دست‌کم توان کاستن از آزادی‌های آنان را نداشت، با ایستاری می‌شویم که به آن «هرج‌ومرج» می‌گوییم.

مطالعه متن

بنژامن کنستان

دربارهٔ آزادی باستانیان در سنجش با آزادی مدرن‌ها

بنگرید که چگونه ملّتی با تکیه بر نخستین نهادی که کاربست منظم آزادی سیاسی را برایش ممکن گردانده است بزرگی می‌یابد. به شهروندان ما از هر مرتبه و پیشه‌ای بنگرید که با خروج از محیط کارهای روزانه و از فعالیت‌های تولیدی خصوصی‌شان ناگهان خود را در تراز کارکردهای مهمی می‌یابند که قانون اساسی به ایشان واگذاشته است. یعنی گزینش با هوشیاری، پایداری با توانمندی، باطل‌سازی نیرنگ‌ها، رویارویی با تهدیدها، و پایداری والا در برابر فریبکاری. به میهن‌دوستی ناب و ژرف و صادقانه‌ای بنگرید که به شهرهایمان سایه افکنده و به دهکده‌هایمان زندگی بخشیده است و با گذر از کارگاه‌ها و جان بخشیدن به روستاها به روح سالم و پاک کشتکاران سودمند و بازرگانان زبردست ما احساس برخورداری از حقوق و ضرورت ضمانت‌های آن را نفوذ داده است. اینان با آگاهی به تاریخ رنج‌های خود و با آشنایی به درمان این رنج‌ها نگاهی بر سراسر فرانسه می‌افکنند و به‌عنوان حق‌شناسی ملّی، پس از سی سال با رأی خود، وفاداری به اصول را با برگزینش نامدارترین مدافع آزادی پاداش می‌دهند.

مطالعه متن

Start typing to see posts you are looking for.