درآمد
قاجاریان در حالی بر ایران مسلط گردیدند که یک همسایهٔ قدرتمند، با آرزوهای دور و دراز ارضی، در شمال کشور در حال قد برافراشتن بود. در این شرایط، بدیهی بود که منافع متضاد ارضیْ این دو را در مقابل یکدیگر قرار دهد. در این مقاله برآنیم تا فرازوفرود این روابط و عوامل مؤثر بر روابط این دو کشور را بررسی کنیم. در آغاز باید به درگیریهای دو کشور در جنگ قفقازیه اشاره گردد. در دورهٔ بعدی، سیاست هر دو کشور در دوران آرامش و نقش عوامل بینالمللی در روابط سیاسی و اقتصادی دو کشور واکاوی میگردد و در دورهٔ سوم به سیاستهای روسیه در قبال ایران از دورهٔ مشروطیت به اینسو پرداخته میگردد.
۱-درگیریهای نظامی (از دورهٔ آقا محمدشاه تا فتحعلیشاه)
آقا محمد شاه قاجار بعد از پایان دادن به کار زندیه و پرداختن به کار شاهرخ افشار متوجه قفقاز گردید. روسها که در فکر نفوذ به شمال ایران بودند، در اولین اقدام خود برای رخنه در ایران، بر آن شدند در قالب تجارتخانه یک قلعهٔ نظامی در شمال ایران بسازند که آقا محمدخان ایشان را از انزلی بیرون کرد (بیگدلی، سخندان درابی، بیتا: ۶۴-۶۳). پس اولین تشبث ایشان برای نفوذ در ایران با مقاومت مواجه گشت. بعد از این، روسها کوشیدند شانس خود را در قفقازیه امتحان نمایند. در این زمان، مقارن سلطنت ملکه کاترین کبیر، هراکلی در زیر حمایت ملکهٔ روسیه قرار داشت. پس وقتی آقا محمدخان تفلیس را در آتش قهر خود سوزاند، ملکهٔ روس سرهنگ گداویچ[۱] را به همراه هشت هزار سرباز روس روانهٔ قفقاز نمود و زبوف با سی و پنج هزار نفر به وی پیوست. نقشهٔ عملیات آن بود که ژنرال کارساکف تفلیس را تصرف کند و زبوف از ساحل دریای خزر، پس از عبور از دربند و باکو، به وی ملحق گردد و در همین سال (۱۷۹۶) اصفهان را تصرف کنند (تاجبخش، ۱۳۳۷: ۱۶). هرچند با مرگ کاترین، تزار پلْ سرداران روسی را به مرکز فراخواند، ولی ارتش روسیه را به تفلیس گسیل داشت (۱۸۰۲) و هراکلی را واداشت تا با انعقاد قراردادی تفوق روسیه بر قفقاز جنوبی را به رسمیت بشناسد (امیراحمدیان، ۱۳۸۳: ۱۶۶)، البته حرکت آقا محمدخان از خراسان به سمت قفقازیه و مرگ او، در پی شورشی که در لشکرش بروز نمود، درگیری بین دو کشور را منتفی کرد.
در دورهٔ فتحعلیشاه، معادلات جهانی بهگونهای پیش رفت که درگیری ایران و روسیه را تسریع نمود. سیاست تزار پلْ دوستی با فرانسه برای در تنگنا قرار دادن انگلستان از طریق نفوذ به هندوستان بود، ولی با بر تخت نشستن الکساندر، که قصد داشت با انگلستان روابط حسنه داشته باشد، معادلات به ضرر فرانسه تغییر کرد. تزار جدید در ۱۸۰۳ سیسیانوف را مأمور قفقاز کرد و وی در این سال تفلیس را تصرف و خانوادهٔ گرگینخان را، که بهجای پدرش هراکلی بر تخت نشسته بود، دستگیر نمود و فتحعلیشاه به دلیل پناهنده شدن طهمورثخان، فرزند گرگینخان، وارد معرکه گردید و از سر جان ملکم خواست بر اساس قراردادی که مابین ایران و انگلستان منعقد گردیده بود ایران را در برابر تجاوزات سیسیانوف یاری دهد که البته قرابت انگلیس و روسیه در این برههٔ تاریخی، که شاه ایران از آن بیاطلاع بود، باعث گردید که ملکم راه استنکاف در پیش گیرد. بنابراین، فتحعلیشاه برای بازپسگیری قسمتهایی که توسط روسیه از ایران انتزاع گردیده بود دست در دامن ناپلئون آویخت. پس زمینهٔ انعقاد قرارداد فینکنشتاین مابین «اعلیحضرتین ناپلئون و فتحعلیشاه» فراهم گردید.
در این میان،
جنگهای اول ایران و روسیه، با وجود جانفشانیهای ایرانیان، به نفع روسیه در جریان بود. با وجود پیروزیهای مقدماتی ایرانیان و قتل سیسیانوف، ایرانیان، به دلیل فقدان ترتیب مناسب و اسلحههای کارآمد، در موقع ضعف قرار داشتند. به همین دلیل، متارکهٔ جنگ با وساطت فرانسه که از سوی عباس میرزا طرح گردیده بود توسط گودویچ و امپراتور روسیه مورد عنایت قرار نگرفت.
گودویچ در نامهای خصوصی به گاردن یادآور شد که از سوی تزار مأمور فتح ایروان است و نمیتواند خواست او مبنی بر عدم پیشروی در خاک ایران را بپذیرد (تاجبخش، ۱۳۳۷: ۴۱-۳۹).
در این میان، فرانسه در قرارداد تیلسیت، که با روسیه منعقد ساخته بود، سخنی از متحد خود ایران نیاورد و وزیر امور خارجه گاردن را از خواست ناپلئون مبنی بر وساطت بین روسیه و ایران با رعایت حال روسها باخبر نمود. ولی وساطت بین روسیه که به هیچ عنوان راضی به تخلیهٔ مناطق متصرفی نبود و ایرانی که نمیخواست از دعوی خود بر مناطق شمال ارس چشم بپوشد کاری ناممکن بود. بدین ترتیب، دولت ایران از گاردن دور [شد] و به سمت انگلستان گرایید. در همین زمان، سر هارفورد جونز به ایران وارد گردید. هرچند وی یک قرارداد نظامی و تجاری با ایرانیان امضا نمود، ولی به آن جهت که نمیخواست کانون توجه روسیه از اروپا -بالاخص فرانسه- به ایران تغییر جهت دهد، بر خلاف تعهداتش، به ایران کمک ننمود و زمینه را برای عقد قرارداد گلستان فراهم آورد. پس بعد از شکست ایرانیان در اصلاندوز سر گور اوزلی واسطهٔ صلح شد و در گلستان قراردادی مابین دو دولت منعقد گردید. از بُعد ملکی قراباغ، شکی، شیروان، دربند، باکو و قسمتی از طالش به روسها واگذار گردید و ایران از ادعای خود بر گرجستان صرفنظر کرد. در ضمن، حق کشتیرانی در دریاچهٔ خزر به روسها تعلق گرفت. از بُعد سیاسی یک بند در قرارداد گنجانیده شد که در سراسر عهد قاجار دست روسها را در امور داخلی ایران باز گذاشت: ایشان این حق را پیدا کردند هنگام بروز مشکل میان فرزندان شاه از فرزندان عباس میرزا حمایت نمایند. از بعد تجاری روسها اجازه یافتند در ایران آزادانه تجارت نموده و تنها پنج درصد عوارض گمرکی هنگام واردات کالا به ایران پرداخت نمایند (فوران، ۱۳۹۰: ۱۷۶-۱۷۷).
در عهدنامهٔ گلستان، مرزهای دو کشور بهوضوح مشخص نشد و حل مشکلات مرزی منوط به نظر و اطلاع نمایندگان سیاسی روسیه گردید و رفتوآمد چندبارهٔ نمایندگان دو طرف نتوانست مشکلات مرزی را مرتفع سازد. جنگ به دلیل تصرف گوگچه (گوگچای) از طرف یرمولوف آغاز شد که با اعتراض عباس میرزا مواجه گشت. این منطقه برای تسلط بر ایران دارای موقعیتی استراتژیک بود و روسها مدعی بودند که ایرانیان این منطقه را در قبال قپان به روسها واگذار نمودهاند. رفتن میرزا صادق مروزی به تفلیس و آمدن منچیکوف به تهران سودی نبخشید (امیراحمدیان، ۱۳۸۳: ۱۶۶-۱۶۷). در این اثنا، بعد از هنگام جلوس نیکلای اول در ۱۸۲۵، جنبش دکابریستها به راه افتاد و عباس میرزا سعی نمود از این جنبش برای استرداد برخی شهرهای قفقازیه به ایران سود جوید.
عباس میرزا، که دائماً از سوی انگلیسیها برای جنگ با روسیه تحریک میشد، سعی میکرد اهالی قفقاز را علیه روسیه بشوراند. وی همچنین شایعاتی در مورد بدرفتاری روسها با مسلمین و تلاش آنها برای مسیحی کردن کودکان مسلمین پرداخت و به گوش روحانیون کربلا و نجف رسانید. پس در دهم ژانویهٔ ۱۸۲۶ عدهٔ زیادی از روحانیون به رهبری احمد نراقی وارد خاک ایران شدند تا با اعلان جهاد جنگ را بیاغازند
(ناطق، ۱۳۸۹: ۱۵).
این امر برای قاجاریان بسیار مهم بود؛ چراکه بسیاری از مردم آن روزگار قاجارها را به عنوان حکومت مشروع نپذیرفته بودند و جنگهای ایران و روسیه را نبرد قاجاریه با روسها برای سرزمینهای بیشتر تلقی مینمودند (آقازاده، ۱۳۹۴: ۱۴). به همین دلیل، علمای شیعه به نبرد ایرانیان و روسها رنگی مذهبی زده، و رسائل بسیاری در موضوع جهاد با روسیان به رشتهٔ تحریر درآوردند (خاوری شیرازی، ۱۳۸۰، ج۱: ۲۹۵).
ایرانیان ابتدا پیشرویهایی در قفقازیه داشتند و حتی توانستند قلعهٔ شوشی را هم در محاصره بگیرند. این مهم بخصوص با هیجان و خیزش مناطق مسلماننشین همراه بود؛ برای مثال، اهالی گنجه سربازان روسی شهر را قتلعام نمودند و طی سه هفته اغلب نقاطی که در عهدنامهٔ گلستان به روسیه منضم گشته بود دوباره به دست ایرانیان افتاد (امیراحمدیان، ۱۳۸۳: ۱۶۸) ولی سلاحهای جدید، انضباط و شیوههای جنگی روسها بهتر از سلاحهای سنتی ایرانیان و ارتش نامنظم ایشان بود. با احضار یرمولوف و نشستن پاسکویچ بهجای او، شرایط جنگ دیگرگون شد. حضور مؤثر روسها باعث اظهار انقیاد خوانین محلی نسبت بدیشان شد. روسها توانستند با تصرف اوچکلیسا و فرستادن سفاین جنگی به استرآباد، ایرانیان را مغلوبه نمایند. بدین ترتیب، جنگی که آغاز شد به نفع ایرانیان پایان نپذیرفت و اردوی روسیه تا حدود ارس پیش آمدند و عباس میرزا را وادار به پذیرش صلح نمودند. بدین ترتیب،
قرارداد ترکمانچای میان ایران و روسیه منعقد گردید که میتوان آن را بهصورت زیر خلاصه کرد: «مجرای رود ارس سرحد دو دولت گردید، اتباع آن دولت در ایران از تابعیت نسبت به قوانین حقوقی و جزایی ایران معاف شدند، کشتیرانی در دریای خزر به آن دولت انحصار یافت… و پنج میلیون تومان غرامت جنگی گرفت» (شمیم، ۱۳۸۴: ۱۰۲). جنگهای ایران و روسیه مرز دو کشور را تا پایان عهد قاجار مشخص نمود.
هرچند ایرانیان همواره مناطق قفقاز را با دیدهٔ حسرت مینگریستند، ولی این شکست تأثیری مهم در روحیهٔ ایرانیان بر جای نهاد و تنها، شکست روسیه از ژاپن بود که حکایت دیو قدرقدرتِ روسیه را در اذهان ایرانیان با چالش مواجه ساخت.
یکی از مشکلات هر دو کشور مشکل ترکمنها و ازبکهای خیوه و خوارزم بود که گاهی روابط روسیه با ایران را به تعامل مایل مینمود. ماکدونالد در گزارش یازدهم مارس ۱۸۳۰ میآورد که روسها میخواهند موافقت عباس میرزا را در حمله به ترکمنها بگیرند و از طریق یک لشکرکشی دوجانبه به سمت آمودریا حرکت کنند. روسیه در قبال سرکوب تراکمه دو هزار قبضه تفنگ و مبلغ پنجاه هزار تومان توسط میرزا صالح به عباس میرزا پرداخت نمود. البته کمپل، سفیر انگلیس، دادن مبلغ صد هزار تومان به عباس میرزا را تقبل نمود و در نهایت، عباس میرزا کارکنان روسی حاضر در ارتش را مرخص نمود (ناطق، ۱۳۸۹: ۷۶-۷۵). عباس میرزا در عملیاتی موفق توانست صفحهٔ خراسان را از عناصر گردنکش محلی پاک نموده و این خطه را از تجاوزات ترکمانان در امان دارد.
۲–امپریالیسم روبل (دورهٔ محمدشاه و اوایل عصر مظفرالدینشاه)
در دورهٔ محمدشاه رابطهٔ شاه با همسایهٔ شمالی مسالمتآمیز بود. حتی روسیه بنا بر سیاستهای خود -دور نگاه داشتن تمرکز ایرانیان از قفقازیه به شرق و نیز تهدید منافع انگلستان در هند- سعی نمود برای بازپسگیری هرات، به ایران کمک مستشاری نماید به همین دلیل در جریان محاصرهٔ هرات ژنرال کنت سیمونیچ[۲]، نمایندهٔ سیاسی تزاری، به حضور شاه رسید و یک افسر روسی را برای خدمت در اردوی ایران به شاه معرفی نمود. همین موضوع محمدشاه را قویدل نموده موجب شد که وی از قراردادی که به واسطه و میانجیگری مکنیل، میان وی و کامران میرزا در شرف امضا بود سر باز زند و به محاصرهٔ هرات مصمم گردد. (شمیم، ۱۳۸۴: ۱۴۷). بنابراین، توجه به شرق در دورهٔ محمدشاه ذهن او را از توجه به شمال دور کرد و این با سیاستهای روسیه در قبال ایران همخوانی داشت.
در این قسمت، لازم است ابتدا سیاست کلی روسیه در قبال ایران مورد بررسی قرار گیرد، سپس به روابط و منازعات ایران و روسیه در این برههٔ زمانی پرداخته گردد. بعد از جنگهای ایران و روسیه، سیاست روسها در قبال ایران بهکلی تغییر نمود. اگر تا پیش از آن روسها میخواستند از جانب خیوه و ایران به هند مربوط شوند و به آبهای آزاد دست یابند، در این دوره سیاست خود را تغییر دادند و سعی کردند از طریق تسلط اقتصادی ایران را تحت سیطرهٔ خود قرار دهند. این سیاست در خلال نامهٔ وزیر امور خارجه به سفیر روسیه در ایران بهخوبی قابلمشاهده است (فوران،۱۳۹۰: ۱۷۹):
مهمترین هدف بلندمدتی که ما دربارهٔ ایران دنبال میکنیم به شرح زیر خلاصه میشود: محافظت از تمامیت قلمرو شاه، بدین معنی که نه خودمان ادعاها و مطالبات ارضی داشته باشیم و نه به قدرت سومی چنین اجازهای را بدهیم؛ بدین ترتیب تدریجاً تمام نقاط ایران را زیر سلطهٔ خود خواهیم آورد بیآنکه علائم ظاهری استقلال آن را نقض کنیم یا به ساختار داخلیاش دست بزنیم. به تعبیر دیگر، ما وظیفه داریم ایران را از نظر سیاسی مطیع خود سازیم و از این موقعیت بهرهبرداری کنیم. ما ابزار کاملاً قدرتمند اقتصاد را در اختیار داریم، سهم بزرگی از بازار ایران در اختیار ما است، سرمایهها و سوداگران روسی قادرند ایران را بهطور انحصاری و آزادانه مورد بهرهکشی قرار دهند. وقتی این رابطهٔ نزدیک همراه با پیامدهای اقتصادی و سیاسی آن حاصل آید، شالودهای قوی بنا میگردد که ما بر اساس آن فعالیتهای پرثمری انجام خواهیم داد…
بدین ترتیب، روسیه بهجای دخالتهای نظامی، تسلط بر اقتصاد ایران را برگزید. البته صدراعظمهای قاجاری، بعد از اتمام جنگهای ایران و روسیه، سعی نمودند حتیالمقدور از نفوذ روسیه در مرزهای خود بکاهند. برای مثال، در دورهٔ صدارت امیرکبیر از حضور جهازات جنگی روسیه در انزلی جلوگیری به عمل آمد (بیگدلی، سخندان درابی، بیتا: ۱۰). در دورهٔ میرزا آقاخان نوری نیز وزیر مختار روسیه از حاکم گیلان برای ممانعت وی از ورود کشتیهای تجاری به انزلی شکایت کرد و میرزا آقاخان نیز به حاکم دستور داد که راه بر کشتیهای تجاری بازگردد (قاضیها،۱۳۸۰: ۲۷-۲۴) و به هیچ عنوان اجازهٔ ورود کشتیهای جنگی به این تالاب داده نشود (تیموری، ۱۳۶۳: ۲۶۲-۲۶۳). ایرانیان بر مسئلهٔ شیلات هم نظر داشتند و در دورهٔ صدارت میرزا آقاسی، امیرکبیر و میرزا آقاخان نوری ایرانیان همواره در مسیر ماهیگیران روسی سنگاندازی مینمودند (تیموری، ۱۳۶۳: ۲۸۹).
بااینهمه، قاجاریان تاب مقاومت در مقابل ایشان را نداشتند و دولت تزاری امتیازاتی چند را از قاجاریان دریافت کرد. این سیاست هنگامی مطمح نظر روسیان واقع گردید که ناصرالدینشاه برای اصلاحات به دنبال سرمایهگذار خارجی میگشت. پس «شبیخون بینالمللی» از سال ۱۸۷۲ شروع گردید و روسیه سهم بسزایی در این شبیخون داشت. آبراهامیان دراینباره میافزاید (آبراهامیان،۱۳۸۷: ۷۱-۷۲):
دولت روسیه امتیاز گسترش و ادارهٔ خطوط تلگراف از مرز روسیه تا تهران را خریداری کرد. سای دولاروت، یک شرکت خصوصی روس، امتیاز لایروبی بندر انزلی و کشیدن راه از انزلی به قزوین، از قزوین به تهران و از قزوین به همدان و از مرزهای شمالی به تبریز را به دست آورد… یک شرکت دیگر روسی امتیاز انحصار ماهیگیری در دریای خزر و شرکت دیگری انحصار بیمهٔ حمل و نقل در ایالات شمالی را به دست آورد. افزون بر این، روسها با خرید سهام یک کمپانی بلژیکی، در تأسیس خط آهن نوزده مایلی بین تهران و معادن سنگ عبدالعظیم نیز مشارکت کردند.
بانک استقراضی روسیه یکی دیگر از نهادهای اقتصادیای بود که در سال ۱۸۰۱ تأسیس گردید و نقش بسزایی در تسلط روسها بر اقتصاد ایران بازی کرد. این نهاد پس از مدتی «املاک بسیاری را به رهن گرفت، وارد معاملات تجاری شد و وامهای سنگینی به دولت قاجار داد. بانک استقراضی در سال ۱۹۱۴، معادل ۱۲۷ میلیون روبل سرمایه داشت که از همهٔ سرمایهگذاریهای دولت بریتانیا و اتباع آن در ایران در آستانهٔ جنگ جهانی اول افزونتر بود» (فوران، ۱۳۹۰: ۱۷۷-۱۷۸). هرچند ناصرالدینشاه تا پایان سلطنتش از اخذ وام اجتناب کرد، مظفرالدینشاه در چند نوبت از بانک استقراضی وام دریافت نمود. شرح ماوقع آنکه امینالسطان، بهمحض نشستن بر جای امینالدوله، با روسها وارد مذاکره گردید و مبلغ چهل کرور تومان از این بانک استقراض نمود. سفر دوم فرنگ این شاه هم چند کرور از بانک مزبور وام گرفت (مجدالاسلام، ۲۵۳۶: ۱۸۱-۱۸۷). واعظ دیگری این بانک را «ترویج خارجه و تشدید کسب ربا و تضعیف داخله و اعانت اثم و نصرت کفر به این رسم و اسم» دانسته بود (ناظمالاسلام، ۱۳۹۰: ۳۳۴).
روسیه در مقابل رقبای خود در بازار ایران واکنش نشان میداد و سعی مینمود حتیالمقدور از نفوذ دیگر کشورها در ایران جلوگیری نماید. برای مثال، مجدالاسلام معتقد است در قضیهٔ رژی تنها عاملی که باعث الغای قرارداد گشت رقابت روسیه با انگلستان بود و روسها برای نیل به مقصود، سیصد تا پانصد هزار تومان متحمل هزینه گردیدند (مجدالاسلام،۲۵۳۶: ۱۴۷-۱۴۶). دولتآبادی از قول «یک نویسندهٔ زبردست ایرانی»، که هویتش بر وی مکشوف نشده، میآورد: «هیچچیز نمیتوانست سیاست روس [در ایران] را محدود نگاه دارد مگر همین امتیاز که به انگلیس داده شده بود» (دولتآبادی، ۱۳۸۷: ۱۳۹-۱۳۸). حتی وقتی عینالدوله امتیاز یک بانک را به آلمانیها واگذار کرد، دولت روسیه با انگلستان دست در دست هم داده و تا آنجایی که توان داشتند در راه بانک مزبور سنگاندازی نمودند (رجبی دوانی، ۱۳۹۶، ج۸: ۱۰۲-۹۸). بااینهمه، روسها در سیاست خود موفق عمل نمودند: ایران به بازار پرمنفعت برای کالاهای صنعتی روسیه مبدل گشت و طبق برآوردهای فوران، روسیه در دورهٔ مورد بحث، پنجاه و شش درصد از واردات و هفتاد و دو درصد از صادرات ایران را در مشت خود داشت (فوران، ۱۳۹۰: ۱۷۸).
این به معنای سیطرهٔ کامل این کشور بر اقتصاد ایران بود و بسیاری از ایرانیان بر این امر اعتراض داشتند. برای مثال، شیخ نوری در نامهای به میرزای شیرازی از واردات قند از روسیه به ایران گله نمود. وی در این نامه «حمل اجناس از بلاد کفر [روسیه]» از قبیل قند و چای را «مایهٔ خرابی دین و دنیای مسلمین» دانسته و معتقد بود باید به هر وسیله جلوی این کار گرفته شود. وی با بیان اینکه «اجراء با دولت است و تا از دولت کمال همراهی را نهبیند اقدام نمیتواند نمود» ادامه میدهد، با اینکه خودش از خوردن قند اجتناب دارد ولی «مورد مذکور باب سیاسات و مصالح عامه است و تکلیف در این باب برعهدهٔ ذوی شوکه از مسلمین است که با عزم محکم مبرم درصدد رفع احتیاج خلق به مهیا کردن مایحتاج آنها چه رجاء ترک اموری که در ازمنهٔ متطاوله عادت شده از اهل این زمان نیست و منع فرماید نفس خود و رعیت را از آن بلکه منع از ادخال در ملک خود نماید» (ترکمان، ۱۳۶۲: ۳۸۲-۳۸۳). اگر این امر را یک دغدغهٔ عمومی بشماریم، عموم مردم از دولت قاجار انتظار داشتند تا راه تسلط اقتصادی روسیه بر ایران را مسدود نماید.
روسها تمام منافذ اصلاحات در ایران را مسدود نموده بودند و از قرار دادن هیچ دستاندازی بر سر راه اصلاحگران حکومتی دریغ نمیکردند. برای مثال، میدانیم که امینالدوله یکی از کسانی بود که گمرک ایران را اصلاح کرد و قصد داشت آن را ضامن وامی برای اصلاحات کشور نماید. سیاست خارجی او ایجاب مینمود تا به دولت مشروطهٔ انگلستان نزدیک شود، به همین دلیل روسها لحظهای از بر هم زدن بساط صدارت او فروگذار نکردند (دولتآبادی، ۱۳۸۷: ۲۵۲).
۱.۲ جنگ کریمه
یکی از وقایعی که در دورهٔ ناصرالدینشاه اتفاق افتاد جنگ کریمه بود. در این حادثه فرانسه و انگلستان به یاری عثمانی شتافتند و در آخر با شکست روسیه به پایان رسید. امپراتور روسیه، که در این برههٔ زمانی در انزوانی بینالمللی قرارداشت، به شاه ایران قول داده بود اگر شاه با عثمانی وارد نبرد گردد، میتواند مناطق اشغالی را تحت کنترل خود قرار دهد یا غرامت دریافت نماید و مبلغ آخر قسط غرامت ترکمانچای را، بالغ بر چهارصد و هفتاد و سه هزار تومان، به شاه ببخشد. (واتسن، ۱۳۸۴: ۳۸۴). ناصرالدینشاه میخواست از طریق تسلط بر عراق عرب برای خود اعتبار کسب کند و از مواهب مادی این قرارداد استفاده نماید، ولی با تهدید سفیر عثمانی به ترک ایران (بیانی، ۱۳۷۵: ج۴: ۵۴۱) و استدلالهای میرزا آقاخان نوری سپر انداخت؛ چراکه نوری معتقد بود ایران در این معادله باید در طرف قوی، یعنی متحدین، بایستد تا به این طریق مناطق ازدسترفته را بازستاند و بدین ترتیب از پرداخت مبالغ تعهد گردیده در قرارداد ترکمانچای تن بزند (بیگدلی، سخندان درابی، بیتا : ۷۰). اما انگلیس و فرانسه از پیشنهاد شاه برای اتحاد، استقبال ننمودند و به شاه پیشنهاد کردند که در جنگ کریمه بیطرف بماند؛ چراکه نیک میدانستند توان حمایت از ایران در قبال حملات انتقامی روسیه در آینده را ندارند (سایکس، ۱۳۶۲، ج۲: ۵۴۲). پیشروی ابتدایی روسها ناصرالدینشاه را بر آن داشت تا با روسیه مذاکرات مخفی شروع نماید و در قبال عدم اجازه به انگلیسیها برای حمل اسلحه به عثمانی، از پرداخت قسط آخر غرامت ترکمانچای خلاص شود. پس آقاخان نوری این عهدنامه را با مهر خود ممهور و آن را برای برادرزادهٔ خود ارسال نمود (امانت، ۱۳۸۳: ۳۴۵). این مهم باعث شد تا شاه، علیرغم شکست روسیه، از پرداخت مبلغ مذکور معاف گردد.
۲.۲ سرزمینهای شمال شرقی ایران و قرارداد آخال
یکی از مشکلات ایران در دورهٔ ناصری مشکل ترکمانان و هجوم ایشان به ایالت خراسان بود. پیش از بررسی تقابل دولت ایران با روسیه، جا دارد سیاست روسیه را در این حدود جغرافیایی بررسی نماییم. روسیه از طرفی میخواست از طریق هرات و دیگر نقاط افغانستان راه خود را به سوی هند گشوده و از این طریق انگلستان را تحت فشار قرار دهد و کرزن این نیت روسیه را از قول یکی از روزنامههای روسی در کتاب خود آورده است (کرزن، ۱۳۸۰: ۷۰۸). از طرف دیگر، روسیه قصد داشت با هر بهانهٔ ممکن قسمتهایی را از ایران انتزاع و به خود منضم سازد. (نصرآبادی و همکاران، ۱۳۹۹: ۵۰)
در زمان صدارت میرزا حسینخان سپهسالار، صدراعظم ایران با سیاست دوستی و فرستادن حاجی میرزا رضی به آن جانب توانست فرمانبرداری ترکمانان را به دست آورد، ولی روسیه در این کار دستاندازهایی به وجود آورد. در سال ۱۸۷۳، ارتش روسیه به فرماندهی کافمان[۳] به بهانهٔ سرکوب تراکمه به شمال رود اترک تاخت. در سال ۱۸۸۰، اسکوبلف[۴] تراکمه را مغلوب و کل ماوراءالنهر و مرو را مسخر نمود. پس ناصرالدینشاه، که به تازگی از درگیری با انگلستان بر سر هرات آسوده گردیده بود، طی معاهدهٔ آخال در سال ۱۸۸۱، تسلط کلیهٔ مناطق متصرفی توسط روسیه را به رسمیت شناخت. (شمیم، ۱۳۸۴: ۲۵۵-۲۵۴). از دست دادن این مناطق مانند از دست رفتن قفقازیه حسرت ایرانیان را به دنبال نداشت. اولاً این مناطق از نظر اقتصادی اهمیت دوران گذشته را از دست داده بود و از دورهٔ مغول به اینسو مردم این ناحیه از راه شبانی روزگار میگذرانیدند، در ثانی این تغییر جمعیتی و فقر عمومی باعث میشد مردم این مناطق هنگام تنگدستی به خراسان حمله برده و از شهرهای ایران سلب آسایش نمایند. ناصرالدینشاه به این راضی بود که با استقرار ارتش روسیه، این مناطق آرام گشته و ترکمنها از هجوم به مرزهای ایران بازداشته شوند. هرچند که این قرارداد حد زیادی آرامش را در مرزهای شمال شرقی به وجود آورد، ولی از شهوت سیریناپذیر روسها از الحاق سرزمینهای تحت سلطهٔ ایران جلوگیری نکرد و تصرف در سرزمینهای متعلق به ایران تا انتهای دولت تزاری در نقشهٔ راه روسیه قرار داشت بهگونهای که این تجاوزها دستمایهٔ یک مقالهٔ مفصل از سوی نصرآبادی و همکارانش گشته است (نصرآبادی و هکاران، ۱۳۹۹).
۳– روسیه و مشروطیت
در سال ۱۹۰۶، انقلاب مشروطیت در ایران شکل گرفت. این در حالی بود که روسیه با توسل به سیاست خود، که پیشتر بدان پرداخته شد، اقتصاد ایران را در مشت گرفته بود و سعی داشت با همراه کردن نخبگان سیاسی بر این حوزه نیز سیطره داشته باشد. اما نخبگان سیاسی جدید که به دنبال مشروطیت بودند بریتانیا را به عنوان یکی از دول مشروطه پشتیبان معنوی خود میدانستند و این موضوع سیاست روسیه برای کنترل کردن سیاسیون ایران را به چالش میکشید. بنابراین، لازم است به تقابل این کشور با این نهاد نوظهور پرداخته شود. همچنین بعد از این، روابط بینالملل بهگونهای رقم خورد که همکاری روسیه با دولت بریتانیا را ایجاب مینمود که باید بدان توجه کافی مبذول داشت.
در سال ۱۹۰۶، تظاهراتی آرام در تهران درگرفت. یکی از خواستههای اجتماعکنندگان، که بیشتر از تجار بودند، تعدیلهای گمرکی به نفع تجار ایرانی و عدم تبعیض بین تجار روس و ایران بود. یکی از ایشان به حبلالمتین گفته بود: «دولت باید سیاست کنونی کمک به روسها را که به ضرر تجار، اعتباردهندگان و تولیدکنندگان ایرانی است عوض کند»، در مقابل روسیه هشدار داد: «اگر ادارهٔ گمرکات دستهای مورد اعتماد را رد کند، به اقدامات مقتضی دست خواهد زد» (آبراهامیان، ۱۳۸۷: ۱۰۵-۱۰۴)، بدین ترتیب، روسیه حمایت خود را از کارمندان بلژیکی ادارهٔ گمرکات بیان داشت. ولی حوادث بهگونهای رقم خود که ایرانیان بعد از مهاجرت علما به حرم عبدالعظیم و سپس قم، موفق به تأسیس مجلس شورای ملی شدند.
با تأسیس مجلس شورای ملی، روسیه همچنان تهدید و تطمیع نخبگان سیاسی را در کارنامه داشت. برای مثال، باید به اقدامات صنیعالدوله، که رسالهای در باب نوسازی ایران داشت، اشاره کرد. وی که تحصیلکردهٔ آلمان بود قصد داشت تا پای این کشور را به ایران باز کند، از پیشرفتهای فنی ایشان برای توسعهٔ ایران بهرهمند گردد، راهآهن سوریه-حجاز را از سوی خانقین به تهران متصل سازد و در آخر برای رفع احتیاجات فوری مملکت از این کشور استقراض نماید (دولتآبادی، ۱۳۸۷: ۱۰۰۳-۱۰۰۲). پس روسها ابتدا تندروها را تحریک کردند تا وی را بهخاطر لایحهٔ او در باب گمرک قند و چای بدنام سازند (دولتآبادی، ۱۳۸۷: ۶۸۰)، سپس وی را بهصورت فیزیکی حذف نمودند. شیخ مهدی شریف کاشانی که این شخص را به نیکی ستاییده میآورد: «صنیعالدوله هم بر حسب اشارت و تدبیرات سفارت روس، به اقدامات یک نفر گرجی، هدف گلوله گردید کشته شد» (شریف کاشانی، ۱۳۹۱: ۸۱۶).
پس از منازعات سیاسی در ایران و بروز شرایطی سخت، که آجودانی از آن به عنوان گذرگاه خشونت یاد میکند، محمدعلیشاه مجلس را به توپ بست. در این میان، تحریک شاپشال، معلم روس شاه و عاملیت لیاخوف رئیس قزاقخانه، با چشم غیرمسلح قابلرؤیت است (کاظم زاده، ۱۳۵۴: ۵۰۵). بعد از بمباردمان مجلس، محمدعلیشاه با مشکلات شدید مالی مواجه بود که دولت روسیه قصد داشت مبالغی را به محمدعلی شاه وام دهد که البته با بیان نامهٔ مشروطهخواهان، مبنی بر اینکه هرگونه استقراض باید با تصویب مجلس شورای ملی باشد، در غیر این صورت دولت ایران خود را مکلف به پرداخت آن نمیداند این وام کان کم یکن گردید(ملکزاده، ۱۳۸۳، ج۴: ۸۵۵-۸۵۷). بااینحال، محمدعلیشاه با کمک سعدالدوله، توانست با روشهای گوناگون مبالغی را از بانک استقراضی اخذ نماید. در طول جنگ، هرچند سفرای روس و انگلیس خواستار بازگشایی مجلس بودند، ولی در باطن روسها چنین میلی نداشتند و صرفاً بنا بر شرایط بینالمللی و مراعات انگلستان از بازگشت مشروطه سخن میگفتند (ملایی توانی، ۱۳۹۱: ۱۰۵-۱۰۴). حتی در مناطق تحت نفوذ خود، مراقبت شدیدی بر تحرکات مشروطهخواهان و حامیان سوسیال دموکرات ایشان مرعا میداشتند (ملکزاده، ۱۳۸۴:ج۵: ۱۰۳۷)
در سال ۱۹۰۷، بنا بر اقتضای سیاست بینالملل، روسیه به انگلستان نزدیک گردید. در این دوره، آلمان توانسته بود با نزدیک شدن به عثمانی و اطریش بر فرانسه فشار بیاورد و انگلستان، که از این قدرت نوظهور نگران بود، تلاش داشت روسیه را علیه آلمان با خود متحد سازد. پس این دو کشور منافع خود را در ایران مشخص نموده و قرار را بر آن گذاشتند که مناطق جنوبی به عنوان حوزهٔ انگلستان طرح گردد، مناطق شمالی در زمرهٔ مناطق تحت نفوذ روسیه قرار گیرد و مناطق مرکزی به عنوان حائل این دو منطقه باشد (آبراهامیان، ۱۳۸۷: ۱۲۱). بنابراین، در دورهای که به استبداد صغیر شهره است، شاهد رویکرد همسوی این دو کشور در ایران میباشیم. پس دست روسیه در مناطق شمالی ایران باز شد و انگلیس اقدامات روسیه در ایران را با دیدهٔ اغماض مینگریست. بنا بر همین قرارداد، روسیه مترصد فرصتی بود تا در مناطق شمالی ایران حضور نظامی داشته باشد و غوغای تبریز این فرصت را به ایشان داد. قوای روسیه به بهانهٔ محاصرهٔ تبریز، که ورود غله به شهر را با مشکل مواجه نموده بود و نیز تأمین جان تبعهٔ خود، نیروهای خود را به آذربایجان فرستاد. هرچند شاه دستور ترک محاصره را صادر کرد، لیکن خبر گذر روسها از سرحدهای شمالی خبر از اشغال نظامی تبریز میداد (نیکنام لاله، ذوقی، ۱۳۷۴: ۴۸۹-۴۸۸) و ثقهالاسلام در نامهٔ تندی مراتب اعتراض خود به محمدعلیشاه را به دلیل تعلل در باز کردن راه به وی ابراز کرد و این اشغال را به ذمهٔ وی دانست (ثقهالاسلام، ۱۳۵۲: ۴۶۱-۴۶۰). روسها خراسان را نیز مورد تعدی و اشغال قرار دادند و قصد داشتند این مسیر را تا تهران ادامه دهند.
بعد از اعادهٔ مجلس و استخدام شوستر، بهانهٔ پیشروی به سوی تهران به دست روسها افتاد. روسها در سال ۱۹۱۱، با اشغال انزلی و رشت، به دولت ایران اولتیماتومی سهمادهای دادند و اخراج شوستر از وزارت مالیه را خواستار شدند. دولت ایران همچنین مکلف بود از استخدام مستشاران خارجی بپرهیزد و نیز غرامت نیروهای مستقر در رشت و انزلی را بپردازد.
هرچند نمایندگان مجلس این اولتیماتوم را رد کردند ولی نخستوزیر، صمصامالسلطنه، ناصرالملک نایبالسلطنه و یپرمخان ارمنی تصمیم گرفتند تا با پذیرش اولتیماتوم، تهران را از گزند تهدید نجات دهند. (آبراهامیان، ۱۳۸۷: ۱۳۷-۱۳۶). اگرچه سیاست تبریزیها در مسالمت با روسها بود تا بهانه به دست ایشان داده نشود (صفایی، ۳۱۴:۱۳۶۳)، ولی با درگیری میان مجاهدین تبریزی و قزاقهای روسی، روسها تبریز را اشغال کرده و تعدادی از مشروطهخواهان، از جمله ثقهالاسلام، را اعدام نمودند که کسروی به شرح این رویداد همت گماشته است (کسروی، ۱۳۸۷: ۲۶۱-۳۲۱). بدین ترتیب، اکثر نقاطی که در قرارداد ۱۹۰۷ به روسیه تعلق یافته بود به وسیلهٔ نیروهای این کشور تسخیر گردید. تسخیری که اعتراضاتی از جانب ایرانیان به همراه آورد.
بهانهٔ روسها برای تسخیر این مناطق عدم امنیت در ایران و ضرر وارده به تجار روسی عنوان گشته بود و نشانههایی در دست است که خود روسها در ناامنی مناطق مختلف ایران نقش داشتند[۵] تا حضور نظامی خود را مشروع جلوه دهند. مؤیدالاسلام در این خصوص نوشته بود: «وزیر خارجهٔ روسی میگوید: “همین که امنیت در ایران قائم گردد، فوری قشون خود را طلب خواهد نمود” حال آنکه وجود قشون روس در خاک ایران طبعاً منافی با امنیت است. حرکات وحشیانهٔ قشون روس در تبریز و خراسان بهخوبی این نکته را بر عالمیان آشکار داشته که تا وقتی که یک نفر قشون خارجه در ایران باشد، امید امنیت نتوان داشت» (رجبی دوانی، ۱۳۹۶،ج۷: ۳۶۸). ایرانیان برای بیرون آوردن این ابزار از دست روسیه عدم خرید امتعهٔ روسی را پیشنهاد نمودند. نویسندهای نامعلوم تنها خروج روسها از ایران را باعث بازگشت امنیت به کشور دانسته و مینویسد: «هموطنان عزیز اگر عزت میخواهند باید چشم از وسایل خارجه پوشیده… در اولین فریضهٔ اسلامیهٔ امروز یعنی اخراج قشون روس از مملکت… و بهترین وسیلهٔ لازم در این باب عبارت است از عدم استعمال امتعهٔ روس» (رجبی دوانی، ۱۳۹۶،ج۹: ۲۴۳).
روس و انگلیس در جهت فشار حداکثری قصد داشتند از ضعف اقتصادی ایران سود جسته با دادن یک وام بر کشور مسلط شوند.
روسیه و انگلیس قصد داشتند با پرداخت یک وام مشترک به دولت ایران، وامی که بهطور قطع غیرقابلپرداخت بود، تیر آخر را بر پیکر ایران بزنند. مؤیدالاسلام در یکی از مقالات حبلالمتین چنین میپنداشت که دولتین روس و انگلیس با این قرض مشترک سررشتهٔ همهٔ امور کشور را در دست خواهند گرفت و در این صورت عملاً هیچ اسم و رسمی از دولت ایران باقی نمیماند
(رجبی دوانی، ۱۳۹۶، ج۷: ۴۱۸).
بدین ترتیب، شمال ایران در اواخر عهد قاجار تحت سلطهٔ روسها بود و ایشان قصد داشتند با ایجاد تعهدات مالی دولت ایران را از معنا تهی نموده و مناطق مشخصشده در قرارداد ۱۹۰۷ را در اختیار خود بگیرند که انقلاب بلشویکی ایران را از این ورطه نجات داد.
نتیجهگیری
در این مقاله روابط ایران و روسیه در دورهٔ قاجار را به سه قسمت تقسیم نمودیم. در دورهٔ اول، روسیه سیاست کشورگشایی به سمت جنوب برای رسیدن به آبهای گرم را مدنظر قرار داده بود و شاهان قاجار سعی نمودند از منافع خود در قفقاز و گرجستان دفاع نمایند که نتیجهٔ آن دو عهدنامه در دورهٔ فتحعلیشاه بود. این درگیریها قفقاز را از ایران جدا کرد، دست روسها را در سیاست داخلی ایران گشود و منافع قضایی و تجاری برای این کشور به همراه آورد. هرچند در دورهٔ دوم، که با سلطنت محمدشاه و ناصرالدینشاه شروع میگردد، روسها سیاست پیشروی از جانب افغانستان به سوی هند را دنبال کردند و نتیجهٔ آن انتزاع قسمتهای شمال شرقی ایران به روسیه بود، ولی سیاست کلی دولت روسیه، بیش از توسعهطلبیهای ارضی، بر تسلط سیاسی و اقتصادی استوار بود. تلاش روسیه در این دوره این بود که با همراه کردن سیاسیون ایران، نیز با زیر سلطه درآوردن اقتصاد این کشور، بر آن سلطه یابد و البته تا حد زیادی توانست به آمال خود جامهٔ عمل بپوشاند. عقد قرارداد ۱۹۰۷ را میتوان نقطهٔ شروع دورهٔ سوم دانست. در این دوره، ایران به سه منطقهٔ شمال (مناطق تحت نفوذ روسیه)، جنوب (مناطق تحت نفوذ انگلستان) و مناطق بیطرف مرکزی تقسیم شد. روسیه سعی داشت با هر بهانهای مناطق شمالی را تحت سیطرهٔ خود قرار دهد. به همین دلیل بود که خراسان، تبریز و رشت را از نیروهای خود انباشت و حتی قصد داشت تهران را زیر سلطه درآورد که نایبالسلطنه با پذیرش اولتیماتوم و انحلال مجلس از این واقعه جلوگیری نمود.
پانوشت
۱. godawitch
۲. G. Count Simonitch
۳. kaufman
۴. Skobelef
۵. برای مثال، میدانیم که در آشوب ارومیه و غارت بازار این شهر که خسارتی عظیم به دنبال داشت ردپای روسیه دیده میشود.
منابع
-آبراهامیان، یرواند (۱۳۸۷): ایران بین دو انقلاب، ترجمهٔ احمد گلمحمدی و محمد ابراهیم فتاحی، نشر نی، تهران، چاپ چهارده.
-امانت، عباس (۱۳۸۳): قبلهٔ عالم، ترجمهٔ حسن کامشاد، تهران، کارنامه.
-بیانی، خانبابا (۱۳۷۵): پنجاه سال تاریخ ایران در دورهٔ ناصری، تهران، علمی.
– تاجبخش، احمد (۱۳۳۷): روابط ایران و روسیه در نیمهٔ اول قرن نوزدهم ، تبریز، دنیا.
-ترکمان ، محمد(۱۳۶۲): رسائل، اعلامیهها، مکتوبات و روزنامهٔ شیخ فضلالله نوری، تهران، خدمات فرهنگی رسا.
-تیموری، ابراهیم (۱۳۶۳): عصر بیخبری یا تاریخ امتیازات در ایران، تهران، اقبال.
-ثقهالاسلام تبریزی، علی بن موسی (۱۳۵۴): مجموعه آثار قلمی شادروان ثقهالاسلام شهید تبریزی، گردآوری نصرتالله فتحی، بیجا، انجمن آثار ملی.
-خاوری شیرازی، میرزا فضلالله (۱۳۸۰)، تاریخ ذوالقرنین، تصحیح ناصرافشارلو، تهران، وزارت فرهنگ و مرکز اسناد مجلس.
-دولتآبادی، یحیی (۱۳۸۷): حیات یحیی، تصحیح، تعلیقات و استدراکات مجتبی برزآبادی فرهانی، تهران، فردوس.
-رجبی دوانی، محمد حسن(۱۳۹۶): مکتوبات و بیانات سیاسی و اجتماعی علمای شیعه، تهران، نی.
-سایکس، سربرس(۱۳۶۲): تاریخ ایران، ترجمهٔ محمد تقی فخر داعی گیلانی، بیجا، چاب کتب ایران.
-شریف کاشانی، شیخ مهدی ( ۱۳۸۹): تاریخ مشروطیت، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، نگارستان کتاب.
-شمیم، علی اصغر(۱۳۸۴). ایران در دورهٔ سلطنت قاجار، تهران، زریاب.
صفایی، ابراهیم (۱۳۶۳): رهبران مشروطه، بیجا، سازمان انتشارات جاوید، چاپ دوم.
-فوران، جان (۱۳۹۰): مقاومت شکننده، ترجمهٔ احمد تدین، تهران، رسا.
– قاضیها، فاطمه (به کوشش)، (۱۳۸۰):اسناد روابط ایران و روسیه از دورهٔ ناصرالدینشاه تا سقوط قاجاریه، تهران، وزارت خارجه.
-کاظم زاده، فیروز(۱۳۵۴)، روس و انگلیس در ایران ۱۳۶۴-۱۹۱۴: پژوهشی دربارهٔ امپریالیسم، ترجمهٔ منوچهر امیری، تهران جیبی.
-کرزن، جرج نتانیل(۱۳۸۰): ایران و قضیهٔ ایران، ترجمهٔ غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، علمی و فرهنگی.
-کسروی، احمد(۱۳۸۷):تاریخ هجدهسالهٔ آذربایجان، تهران، امیرکبیر.
– مجدالاسلام، احمد (۲۵۳۶): تاریخ انحطاط مجلس، مقدمه و تحشیهٔ محمود خلیلپور، اصفهان، انتشارات دانشگاه اصفهان.
-ملکزاده، مهدی (۱۳۸۳):تاریخ مشروطیت ایران، تهران، سخن.
-ناطق، هما (۱۳۸۹):از ماست که بر ماست و مصیبت وبا و بلای حکومت، تهران، نگارستان کتاب.
-ناظم الاسلام کرمانی (۳۱۹۰):تاریخ بیداری ایرانیان، با اهتمام محمدرضا حسنبیگی، به تصحیح حسین حسینی فرد، تهران، کوشش.
-نیکنام، ایوب؛ ذوقی، لاله و فریبرز(۱۳۷۴): تبریز در گذر تاریخ، تبریز، انتشارات یاران.
-واتسن، گرانت(۱۳۸۴):تاریخ ایران در دورهٔ قاجاریه، ترجمهٔ غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، امیرکبیر.
مقالات
-آقازاده، جعفر(۱۳۹۴)، «واکاوی جنبش نرمافزاری روحانیون شیعه در دورهٔ اول جنگهای ایران و روسیه» (۱۲۱۸-۱۲۲۸)، دوفصلنامهٔ مطالعات قدرت نرم، شمارهٔ سیزدهم، صص ۳۰-۹.
-امیر احمدیان بهرام (۱۳۸۳)، «جنگهای ایران و روسیه و جدایی قفقازیه از ایران»، فصلنامهٔ مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، شمارهٔ ۴۶، صص ۱۸۴-۱۵۱.
-بیگدلی، علی و سهیلا سخندان درابی (بیتا): بررسی روابط ایران و روسیه در دوران میرزا آقاخان نوری، مجلهٔ مسکویه، شمارهٔ ۱۰، صص ۸۰-۵۹.
-ملایی توانی، علیرضا(۱۳۹۱)، «طرحهای روس و انگلیس برای برونرفت از بحران دورهٔ استبداد صغیر»، فصلنامهٔ تاریخ ایران و اسلام دانشگاه الزهرا،شمارهٔ ۱۰۳، صص ۱۲۳-۱۰۱.
– نصرآبادی، مجید. علی اکبر جعفری و مرتضی نورایی(۱۳۹۹)، «سویههای توسعهطلبی ارضی روسیه از خلیج حسینقلی در شمال تا سرخس در شمال شرقی ایران بعد از قرارداد آخال (۱۲۹۹ق). فصلنامهٔ گنجینهٔ اسناد و مطالعات آرشیوی، شمارهٔ ۱۱۷ صص ۷۰-۴۸.