داستان تکراری تابستان و تشنگی
جمهوری اسلامی و عوامل رسانهایاش میکوشند بحران فزاینده کمبود آب آشامیدنی به ویژه در فصل گرم سال را تقلیل بدهند به دو مؤلفه: نخست کاهش بارش و خشکسالی. حتماً اینهمه اخبار اغراقآمیز درباره خالی بودن سدها و خشکسالی بیسابقه را در هفتههای گذشته در رسانهها دیدهاید؛ دوم سوء مصرف و اتلاف آب توسط مردم. همان داستان از ماست که برماست و فرهنگ مصرفی و سرانه چند برابری! مصرف توسط ایرانیان که مکرر حتی در رسانههای مقیم لندن تبلیغ میشود.
آنچه که در این باره پنهان میشود و به واقع نقش اصلی را دارد مؤلفه «زیرساختهای تأمین آب آشامیدنی» است. هفته پیش با اشاره به آمار سازمان هواشناسی در مطلبی نوشتم که خشکسالی امسال نهتنها در پنجاه سال اخیر بلکه حتی در سه سال اخیر هم بیسابقه نیست و دست کم در هفده سال از پنجاه سال گذشته، بارش یا کمتر از امسال بوده یا چندان تفاوتی نداشته است. درباره سوءمصرف هم مکرر نوشتهام که فرهنگ توالت عمومی نیست که بدهیم بسازندش. آموزش اصولی و موثر میخواهد که جمهوری اسلامی ندارد و نمیتواند و دیگر اینکه بی اعتماد عمومی بعید است آموزش راه به جایی ببرد. و البته در مقوله خاص آب آشامیدنی نیز باید یادآور شد که جز در حوزه استخراج و توزیع و تصفیه حتی مدیریت بخش مصرف نیز نیازمند سرمایه گذاری و زیرساخت و فناوری مناسب است. چند درصد از شیرهای آب در ایران از نوع مدرن و کم مصرف هستند؟ آشپزخانه، دستشویی و حمام چنددرصد خانهها در ایران مجهز به سیستمهای مصرف بهینه آب هستند؟ چنددرصد خانوادهها در ایران توانایی مالی برای خرید اینگونه فناوریها را دارند؟ حکومت چقدر در این باره سرمایهگذاری کرده است؟ حداقل در مکانهای عمومی چقدر از فناوریهای مصرف بهینهٔ آب استفاده میشود؟ اینکه مثلا مردم زمان ایستادن زیر دوش را کمتر کنند البته مهم است. اما همانقدر هم مهم است که فناوریهای کاهش مصرف آب با هزینهٔ مناسب در اختیار مردم قرار گیرد وگرنه آموزش و تبلیغات در این باره چندان راه به جایی نمیبرد.
دربارهٔ اهمیت تامین زیرساختهای تامین آب آشامیدنی ذکر یک مثال جغرافیایی شاید جالب باشد. پربارانترین منطقه جهان چراپونچی در هند است. این منطقه رکورد بارش جهان را در اختیار دارد. در جولای ۱۸۶۱ در این منطقه ۹۳۰۰ میلیمتر باران باریده است. یعنی به واقع این منطقه کوچک فقط در یک ماه شاهد مجموع بارش یک قرن در استانهایی مثل یزد و کرمان و هرمزگان در ایران بوده است. همچنین رکورد ۱۵۶۳ میلیمتر بارش در ۱۶ جون ۱۹۹۵ در این منطقه ثبت شده است. یعنی در یک روز این منطقه مجموع بارش بیش از پانزده سال جایی مثل یزد را تجربه کرده است. قاعدتا تصور میکنید چنین جایی نباید مشکل تامین آب آشامیدنی داشته باشد. اتفاقا برعکس. آب آشامیدنی بزرگترین کمبود و مشکل مردم این منطقه است. از جمله ببینید این گزارش تلویزیون الجزیره را که میگوید کمبود آب آشامیدنی زندگی در این منطقه را چقدر دشوار کرده است و چگونه مردم چراپونچی به همین خاطر رنج میبرند. چرا؟ ساده است. چونکه سرمایه گذاری کافی برای تامین آب سالم و کافی در این منطقه وجود نداشته است. آب آشامیدنی یک محصول صنعتی پربها است. تولید و عرضه آن نیازمند سرمایه گذاری و تامین منابع مالی کافی است. همچنانکه برخورداری از آسمان بر فراز سرتان کافی نیست برای اینکه صنعت هواپیمایی داشته باشید بارش کافی هم هرگز برای تامین آب آشامیدنی کافی نیست. مثال چراپونچی را برای خیلی از کشورهای گرمسیری (حارهای/ تروپیکال) آفریقا یا آسیای جنوب شرقی نیز میتوان به کار برد. کامبوج و لائوس و کنگو و گابن هم بارش چشمگیری دارند اما چون کشورهای فقیری هستند عدم دسترسی به آب سالم و کافی از جمله مشکلات عمده شهروندان آن به شمار میرود.
کمابیش مشکل تامین آب در ایران نیز مشابه است. کل مصرف آب شرب ایران بین سه تا هفت میلیارد متر مکعب است. (آمارها در این باره خیلی متفاوت هستند). یعنی به طور متوسط پنج میلیارد متر مکعب در سال. میزان آبهای تجدیدپذیر سالیانه ایران نیز نزدیک به صدمیلیارد متر مکعب است. در خشکسالیهای شدید این مقدار ممکن است به پنجاه میلیارد متر مکعب تقلیل پیدا کند. میبینیم که حتی در بدترین خشکسالیها هم به میزان ده برابر مصرف آب شرب ایران آب تجدیدپذیر قابل دسترس وجود دارد. اما نکته اینجاست که در چهل و چند سال گذشته برای مهار انتقال، تصفیه و مدیریت مصرف آب شرب سرمایه گذاریهای کافی انجام نشده است. هرچه در حوزه آب سرمایه گذاری شده برای بخش کشاورزی بوده، در راستای سیاستهای میلیتاریستی رژیم برای خودکفایی در تولید مواد غذایی. در حوزه آب شرب تاسیسات باقی مانده از حکومت شاه اکنون دیگر فرسوده هستند و جمهوری اسلامی خیلی کمتر از نیاز جمعیت کنونی ایران در این باره سرمایه گذاری کرده است. هم جمعیت چند برابر شده و هم الگوی مصرف آن. یعنی نکته فقط این نیست که نسبت به سال ۱۳۵۷ جمعیت سه برابر شده، بلکه همین جمعیت هم اکنون به شکلی آب مصرف می کند که تقریباً سه برابر الگوی مصرف دهه پنجاه است. یعنی اینکه اگر توسعهٔ صنعتی را هم لحاظ کنیم باید نسبت به سال ۵۷ زیرساختهای تامین آب شیرین باید حداقل ده برابر افزایش پیدا می کرده است. که نشده. پس حتی در سالهای بارش نرمال هم تابستان مشکل تامین آب شرب کافی وجود دارد. طبیعی است که در خشکسالیها بحران آب تشدید شود. اما خشکسالی عامل این بحران نیست. کاتالیزور عوارض غیر قابل اجتناب آن است.
جمهوری اسلامی در دههٔ هشتاد با نفت ۱۲۰ دلاری و در نبود تحریمها فرصت کافی داشت برای سرمایه گذاری و آیندهنگری در این باره. اما رفت به دنبال پروارسازی نیروهای نیابتی. آن نیروها را امسال و پارسال اسراییل تارومار کرد و الان ملت ایران ماندهاند و تشنگی مدام در نه فقط تابستان، بلکه بعضا حتی در زمستان. چه ببارد و چه نبارد. خشکسالی واقعی در اصل خود جمهوری اسلامی است.