شمارهٔ ۱۱، در دفاع از نسل ضد, مقاله

نسل ضِد: صدای خشم، امید و هویت دوباره‌ی ایران

نسل ضِد: صدای خشم، امید و هویت دوباره‌ی ایران

نسل ضِد: صدای خشم، امید و هویت دوبارهی ایران

در یک جامعه هیچ نسلی تماماً یک‌دست نیست. بلکه هر نسل در بستری شکل می‌گیرد که خود بازتاب تنوع‌های هویتی، فرهنگی، طبقاتی و قومی است. به همین دلیل، درک «نسل» به‌مثابهٔ یک کنشگر تاریخی و فرهنگی، هم نیازمند توجه به انسجام نسبی درون‌نسلی است و هم در نظر گرفتن شکاف‌ها و تفاوت‌های درونی. بر این مبنا، تحلیل هر نسل از مسیرهای متعددی مانند تفاوت‌های سنی، سبک جامعه‌پذیری، محیط اجتماعی، و رخدادهای تاریخی کلان امکان‌پذیر می‌شود. هر نسل هم‌زمان حامل نوعی پیوستار فرهنگی و در عین حال گسستی در ارزش‌ها و الگوهای رفتاری از نسل‌های پیشین است. درواقع، نسل‌ها هم تداوم فرهنگی را نمایندگی می‌کنند و هم انقطاع از الگوهای قدیمی. بر پایه‌ی تعریف جامعه‌شناختی، نسل Z به متولدین حدود سال‌های ۱۳۷۶ تا ۱۳۹۱ شمسی (تقریباً ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۲ میلادی) اطلاق می‌شود. نسلی که کودکی‌اش را با اینترنت و شبکه‌های اجتماعی زیسته و جوانی‌اش را در دهه‌های بحران‌زده‌ی ایران تجربه کرده است. در سال‌های اخیر، لقب «نسل ضد» نه از دل تبلیغات رسانه‌ای، بلکه از دل اعتراض، درد و خشم نسل جوان ایرانی بیرون آمده است. واژهٔ «ضد» در زبان این جوانان نه نفی بی‌مبنا، که نشان موضعی فلسفی و اخلاقی است، به بیانی دیگر: دیدن، فهمیدن، و آگاهانه ایستادن در برابر آن‌چه ناعادلانه، پوسیده و سرکوبگر است. نگاه جامعه‌شناسی به نسل Z ایران نشان می‌دهد این جوانان همگرایی جهانی با نسل Zِ جهان دارند: حساسیت به عدالت جنسیتی، نژادی و حتی تغییرات اقلیمی، که در کنار آن ویژگی‌های ایرانی خود را نیز نگه داشته‌اند: مقاومت در برابر ایدئولوژی تمامیت‌خواه، امید به آینده و پایداری در برابر فشار گاه‌وبیگاه جامعه‌ی خسته از سنت و حاکمیت مذهبی. پژوهشی از مرکز تحقیقات پیو  Pew درباره‌ی ویژگیهای نسل Z  اذعان می دارد که این نسل در سراسر جهان نیرویی خودران، اجتماعی و عمل‌گراست؛ در ایران اما، همهٔ این ویژگی‌ها در بستر یک «بحران زیست انسانی» معنا می‌یابد.

بنابراین پیش از هر سخنی باید به‌روشنی پرسید که چرا جوانان ایرانی نسل «ضد» هستند، نه «زد»؟ چرا این نسل را بیش از آن‌که با واژه‌هایی مانند امید یا تحول توصیف شود، باید «ضد» نامید؟ پاسخ، در لایه‌ای عمیق‌تر از تجربه‌ی زیسته‌ی این نسل نهفته است. انتخاب واژه‌ی «نسل ضد» (به جای Z یا زد) برای این گروه برای نشان‌دادن ایستادگی این نسل در برابر ستم ساختاری، دیکتاتوری مذهبی، و نظم سیاسی ضدانسانی جمهوری اسلامی است. برخلاف نسل‌های پیشین که شاید در تضادهای سیاسی یا عقیدتی گرفتار می‌شدند اما هنوز در چارچوب ساختارهای موجود تنفس می‌کردند، نسل Z تجربه‌ای از «نهیِ کامل» را زیسته است: نه‌تنها حق اعتراض، بلکه حق معنابخشی به زندگی را هم از آنان دریغ کرده‌اند. به‌عبارتی، تجربه‌ی زندگی با سال‌ها محرومیت از آزادی انتخاب، شادی و زیستن با کرامت. در چنین وضعیتی، موضع این نسل در برابر نظم حاکم، به‌ناچار «ضد» است؛ اما نه از جنس نفی بی‌ریشه، بلکه واکنشی فلسفی، اخلاقی و تاریخی به سرکوب مزمن است. واژه «ضد» در این معنا، به معنای ایستادن در برابر سرکوبی‌ست که نهادینه شده، علیه دینی‌ست که نه ایمان، بلکه ابزار کنترل شده، علیه نظامی‌ست که نه حافظ میهن، که ابزار سلطه شده است. نسل Z در ایران «ضد» است چون آن‌قدر تجربه‌ی حذف، تحقیر، سانسور و تهدید را داشته که دیگر زبان سازش را نمی‌فهمد.

درک وضعیت و موقعیت نسل Z در ایران، بدون توجه به زمینه‌های تضادهای گفتمانی شکل‌گرفته پیرامون آن، ناقص و یک‌بعدی خواهد بود. این نسل برخلاف تصور رایج، تنها یک نسل مصرف‌کننده‌ی فناوری یا پیرو ترندهای جهانی نیست. بلکه آن‌ها در دل بحرانی‌ترین دهه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران بالیده‌اند؛ نسلی که هم با تجربه‌ی انسداد ساختاری زیسته و هم توانسته از دل آن، فرم‌های نوینی از مقاومت و بازتعریف هویت خلق کند.

در یک پیمایش داخلی، تقریباً نیمی از جوانان ایرانی اعلام کرده‌اند که در صورت فراهم‌شدن شرایط، تن به مهاجرت خواهند داد. این داده تنها نشانی از میل به خروج فیزیکی نیست، بلکه بیانگر شکافی است میان نسلی که احساس تعلق به ساختارهای رسمی سیاسی-اجتماعی ندارد. شوخی تلخ «جنبش اپلای به‌عنوان بزرگترین جنبش دانشگاهی فعلی ایران» در میان دانشجویان، نه صرفاً یک طنز طعنه‌آلود، که فریاد نمادینی است از نسل تحقیرشده‌ای که راهی جز ترک میدان نمی‌بیند. اما دقیقاً در همین نقطه است که یک دگردیسی رخ می‌دهد: این میل به مهاجرت به‌جای آن‌که به انفعال بینجامد، به بازتولید انرژی اعتراضی انجامیده است. نسل Z، یا به تعبیر دقیق‌تر، نسل ضد، از دل فقر، ناامیدی و سرکوب، نیرویی تازه برای بازسازی اجتماعی خلق کرده است. آن‌ها ساختارهای هرمی و اقتدارگرا را کنار گذاشته‌اند و به شکل شبکه‌ای و خودسازمانده عمل می‌کنند؛ کنش‌گری‌هایی که امتداد خیزش انقلابی ۱۴۰۱ را علیرغم کنترل شدید حکومت ممکن ساخت. خیزش «زن، زندگی، آزادی» نماد همین مقاومت است. نسلی که در آن نوجوانان، دانش‌آموزان و کاربران شبکه‌های اجتماعی در خط مقدم قرار گرفتند، نه‌تنها به خیابان آمدند، بلکه در فضای مجازی روایت جدیدی از واقعیت اتفاق‌افتاده را ساختند؛ روایتی که مقابل تاریخ رسمی و روایت حکومت سرکوبگر مستبد ایستاد و با لایوهای راوی جریان قیام، توییت‌های خشمگین، استوری‌های اعتراضی یادآور و هشتگ‌هایی چون #مهسا_امینی و #برای، میدان جدیدی از مبارزه را تعریف کرد؛ این فضا دیگر شبکه‌ای برای سرگرمی نبود، بلکه به رسانه‌ی مقاومت بدل شده بود.

در بستر چنین جسارتی است که تضاد گفتمانی با نسل Z شکل می‌گیرد. یکی از نمودهای این تضاد، زبان تند و گاه فحاشانه‌ای است که در کنش‌های مجازی نسل جوان دیده می‌شود؛ سبکی از گفتار که واکنش‌های تند برخی «معلمان اخلاق» را در پی داشته است. اما از نگاه جامعه‌شناختی، فحاشی را نمی‌توان صرفاً نشانه‌ای از بی‌فرهنگی یا انحطاط اخلاقی دانست. بلکه باید آن را در پیوند با ساختارهایی دید که امکان بیان رسمی و مؤثر را از بین برده‌اند. در جامعه‌ای که زبان رسمی دروغ می‌گوید، زبان غیررسمی تند می‌شود. خشم متراکم، فقدان امکان ابراز اعتراض از مسیرهای قانونی، و حذف مستمر از عرصه‌ی عمومی، زبان را رادیکال می‌کند. همان‌طور که اسکات در تحلیل مقاومت‌های روزمره می‌گوید، زبان و بدن در غیاب امکان اعتراض رسمی، خود به ابزار مقاومت بدل می‌شوند. بنابراین، فحاشی را باید همچون فرمی از اعتراض دید؛ شکلی از تخلیه‌ی خشم و بازپس‌گیری کرامت در زبانی که حکومت برای «ادب»ش، ابزار سرکوب می‌چیند. پرسش اصلی اما این نیست که چرا نسل Z فحش می‌دهد. پرسش این است که چرا دستگاه‌های رسمی تربیتی و اخلاقی، که این نسل را تحت انقیاد مداوم قرار داده‌اند، نتوانسته‌اند زبانی دیگر در اختیار آن بگذارند؟ چرا نهادهایی که ادعای پرورش اخلاق دارند، امروز تنها در مقام قضاوت ایستاده‌اند، نه گفتگو؟ اخلاق، اگر امری تاریخی و موقعیتی است، نمی‌تواند از بستر خشم اجتماعی و سرکوب تاریخی بی‌نیاز باشد. برخورد سطحی و تحقیرآمیز با زبان معترض، در عمل تکرار همان سلطه‌ای‌ست که این زبان در پی گسستن از آن است.

در کنار این، آن‌چه نسل زد را بیش از همه متمایز می‌سازد، توانایی‌اش در تبدیل زیست بحران‌زده به خلاقیت و کنش‌گری است. برخلاف بسیاری از نسل‌های پیشین که در برابر سرکوب عقب نشستند یا به سکوت تن دادند، این نسل ایستاده است. آنان نه در قفس سنت‌های تحمیلی حبس‌اند، نه درون تعاریف رسمی می‌گنجند. اما برخلاف تصور، این نسل به ایران بی‌تعلق نیست. ایران‌دوستی آن‌ها در شکل جدیدی از ملّی‌گرایی بروز کرده است؛ ملّی‌گرایی‌ای که نه بر پایه‌ی مرزهای خاکی یا شعارهای سیاسی، بلکه بر بنیاد کرامت انسانی، برابری و آزادی استوار است. مفهومی از وطن که در دل مقاومت مدنی و تجربه‌ی مشترک بحران‌ها بازتعریف شده است. در نهایت، این نسل در حال بازنویسی سیاست و هویت ملّی به زبان خودش است. واژه‌ی «ضد» در گفتمان این نسل، نه نشانه‌ی بی‌هویتی یا نفی کور، بلکه آغاز زبانی تازه برای گفت‌وگوی تاریخی با مفاهیم قدرت، وطن، عدالت و زیستن است. اگر قرار است آینده‌ای برای ایران ساخته شود، این نسل نه حاشیه‌نشین که باید در کانون آن قرار گیرد. چرا که اگر نسلی با وجود این‌همه فشار، همچنان ایستاده، روایت می‌سازد، هنر تولید می‌کند و شعارهایش در ذهن‌ها حک می‌شود، پس تنها واکنش عقلانی به آن، نه سرکوب و تحقیر، که احترام، گفت‌وگو و مشارکت است. نسل ضد، شاید تنها صدای قابل اتکای فردای ایران باشد.

 


 

  1. Katz, R., Ogilvie, S., Shaw, J., & Woodhead, L. (2021). Gen Z, Explained: The Art of Living in a Digital Age. University of Chicago Press.
  2. Parker, K., & Igielnik, R. (2020, May 14). On the cusp of adulthood and facing an uncertain future: What we know about Gen Z so far. Pew Research Center. https://www.pewresearch.org/social-trends/2020/05/14/on-the-cusp-of-adulthood-and-facing-an-uncertain-future-what-we-know-about-gen-z-so-far/
  3. ایسپا؛ پیمایش ملی نگرش‌ها و ارزش‌های ایرانیان، ۱۳۹۹.
  4. Scott, J. C. (1985). Weapons of the Weak: Everyday Forms of Peasant Resistance. Yale University Press. http://www.jstor.org/stable/j.ctt1nq836

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک‌گذاری این متن
Start typing to see posts you are looking for.