چند جستار در مفهوم آزادی با نگاهی به شعار «زن زندگی آزادی»
مقدمه
در این نوشتار کوتاه تلاش خواهد شد که به مفهوم آزادی در شعار جنبش بزرگ مدنی زنان ایران از چند زاویهٔ مختلف پرداخته شود. تردیدی نیست که این شعار سه جزء همبسته دارد و برای درک بهتر آن بر جزء آخر یعنی «آزادی» تمرکز خواهیم کرد. قبل از ورود به مبحث آزادی بهتر است مروری کنیم به روند شکلگیری مفهوم مدرن آزادی.
انسان همواره به آزادی اندیشیده و برای کسب آن مبارزه کرده است اما تازه در قرن نوزدهم میلادی است که ایدهٔ لیبرال از آزادی پدید میآید. تفاوت آن با مفهوم قدیمی آزادی در آن است که برای اولینبار تکیه بر استقلال فردی قرار میگیرد و بهجای جمع، فرد در مرکز مفهوم آزادی قرار میگیرد.
لیبرالهای قرن نوزدهم از «توده» میترسیدند و نگران دیکتاتوری اکثریت بودند. پس میبایست قدرت اکثریت را محدود و مهار کرد. از اینجا بود که فردیت و استقلال فردی اساس و بنمایهٔ مفهوم مدرن آزادی شد. اگر امروزه این مفهوم در اصول جهانی حقوق بشر و قوانین حقوق بشر اتحادیهٔ اروپا تجلی یافته است، آن را مدیون لیبرالهای قرن نوزدهم هستیم.
۱. زنان و انقلاب اسلامی
انقلاب تودهای-تمامیتخواه اسلامی در سال ۵۷ که در ابتدا منتهی به دیکتاتوری اکثریت گردید، تهاجم به حقوق و آزادیهای زنان را در مرکز آماج خود قرار داد. یورش اسلامیستها توانست بهمدت بیش از چهار دهه تبعیض و بیعدالتی نسبت به زنان را هم قانونی و هم عملی کند. بردگی زنان در جامعهٔ اسلامی به شاخصترین عامل در تعریف اسلامیسم تبدیل شد و حجاب اسلامی بر فردیتِ نسبتاً مستقل زنان پردهای ضخیم کشید. زنان بسیاری از حقوق خویش را از دست دادند و پوشش اجباری نماد حاکمیت و برتری تسلط پدرسالار در همهٔ حوزه های زندگی اجتماعی گردید.
۲. زنان و مبارزه برای آزادی
مقاومت زنان از همان هفتههای اول قدرتگیری اسلامیستها آغاز شد. این مبارزه خود را به شکل مخالفت و عدم پذیرش حجاب اسلامی نشان داد و با افتوخیزهای فراوان ولی پیگیرانه در تمام سالهای عمر حکومت اسلامی ادامه یافت. بدیهی است که معنای این مقاومت، امتناع از پذیرش تعریف زن از نگاه حاکمان ـــیعنی هویت تعریفشدهٔ زن از سوی حکومتـــ بود. در این دوره هنوز ابعاد و ظرفیت مقاومت زنان نه بر رهبران حکومت و نه بر مخالفان حکومت و نه حتی بر خود زنان آشکار نبود. در این زمان هنوز خواست آزادی در مبارزات زنان بیان آشکار نیافته بود. گسترش فضای مجازی و شرکت وسیع دختران در مؤسسات آموزشی و دانشگاهها به این امر کمک چشمگیری کرد.
۳. زنان و جنبش موسوم به مهسا
«جنبش مهسا» یا جنبش بزرگ مدنی و آزادیخواهانهٔ زنان ایران از چهارچوبهای مبارزه برای آزادی پوشش درمیگذرد و مستقیماً به موضوع آزادی میرسد. زنان عملاً موفق میشوند رهبری مبارزات مدنی برای آزادی تمام اقشار زیر فشار حکومت را به دست گیرند و همهٔ خواستههای مطالباتی و صنفی مردم تحتالشعاع این جنبش قرار میگیرد و مردان، بهخصوص مردان جوان، از آن حمایت میکنند. گویی همهٔ اقشار اجتماعی کموبیش نجات خود را در تحقق این جنبش میبینند. دیاسپورای ایرانی از خمودگی چنددههای خویش بیرون میآید و جامعهٔ ایرانیان خارج از کشور با شور و شوق فراوان تلاش میکنند آن را به جهانیان بشناسانند و در این کار به میزان زیادی موفق هم میشوند. جنبش زنان موفق میشود بیشترین ضربه و لطمه را به پرستیژ حکومت اسلامی و ایدئالهای آن بزند، هم در داخل مرزهای کشور و هم در جامعهٔ جهانی.
این جنبش به میزان زیادی ارزشهای جامعهٔ پدرسالار را به چالش میکشد. این کار هم بهطرز عملی، مثلاً بیاحترامی به روحانیت از طریق عمامهپرانی و هم در آثار هنری و سینما، خود را نشان میدهد و ازاینرو گزافه نیست اگر بگوییم که جنبش زنان سرآغاز یک نوزایی تاریخی در کشورمان است.
۴. آزادی زن، عکس العمل حکومت و مخالفان حکومت
روشهای مبارزهٔ زنان حکومت را غافلگیر و سراسیمه میکند، بهطوریکه چارهای بهجز کاربرد زور و سرکوب مستقیم علیه زنان ندارد. مبارزه با زنان دشوارتر میشود زیرا جبههٔ مبارزه وسیعتر از آن است که رژیم بر آن تسلط یابد. مدارس ابتدایی، دبیرستانها، دانشگاهها، خانواده، خیابان و اماکن عمومی به زنان امکان مانور فراوان میدهد. مخالفان رژیم هم در داخل و هم خارج از کشور نیز غافلگیر میشوند. آنها که در چارچوبها و کلیشههای قدیمی روشها و محتوای مبارزه باقی مانده بودند، این بار با مبارزهای رادیکال ولی ناآشنا روبهرو میشوند که برخلاف آنچه در تاریخ مبارزات ایرانیان اتفاق افتاده، هم رهبری و هم خواستههای آن زنانه است. آنها از درک این واقعیت عاجز میمانند که خواسته آزادی زن وسیعترین خواست آزادی است. آنها هنوز هم به این کلیشهٔ سیاسی چسبیدهاند که اگر جامعه آزاد شود آنگاه زنان آزاد خواهند شد و نه برعکس. لذا تلاش میکنند که مفهوم «آزادی زن» را در قالبهای تنگ فکر سیاسی خویش بگنجانند. پس بر مفهوم آزادی نقاب «انقلاب ملّی» میزنند. حتی کسانی هم که در داخل کشور جنبش زنان را همراهی میکنند، شعار «مرد میهن آبادی» را بهخیال اینکه این شعار کمبود شعار زنان را جبران میکند سر میدهند و میگویند مبارزه را زنانه-مردانه نکنید. این امر نهتنها نتیجهٔ عدم آگاهی آنها نسبت به مفهوم آزادی است بلکه نشان از گرایشهای ناسیونالیستی و مردسالارانه نیز دارد.
۵. مفهوم آزادی در شعار «زن زندگی آزادی»
بنا بر آنچه گفته شد، بنیان آزادیهای مدرن در دوران ما آزادی فردیست. آزادی فردی زنان مثل سایر شهروندان در خود دو وجه دارد: یک وجه آن رهایی از قید و بندهایی است که از سنّت، فرهنگ، دین و قدرت ضددموکراتیک نشأت میگیرد؛ یعنی از یک نظام سیاسی-حقوقی پدرسالار که تاریخ چندهزارساله دارد و امروز رژیم اسلامی تجسم عینی آن است و این قیود را تولید و بازتولید میکند که بنا بر تعریف آیزایا برلین به آن «آزادیهای منفی» و یا حقوقی میگوییم؛ و وجه دیگر آزادی که «آزادی مثبت» نامیده میشود، آزادی هایی است که به زنان امکان تحقق رشد فردی و کسب کرامت انسانی را میدهند. آزادیهای منفی که در قوانین اساسی دموکراسیهای مدرن از فرد در برابر دولت و یا سایر نهادهای قدرت حفاظت میکنند، بهصورت اصول کلّی مثل اصل عدم تبعیض و اصول مربوط به آزادیهای فردی و اجتماعی، مثل آزادی بیان، آزادی مطبوعات و عقیده، آزادی دین، آزادی اعتراض و… مندرجاند. آزادیهای مثبت به فرد امکان و تواناییهای لازم برای ارتقا، پیشرفت و کرامت انسانی میدهند و آنها نیز در قانون اساسی آمدهاند. آزادیهای مثبت به فرد امکان میدهند که از آزادیهای منفی خویش بهرهمند شود. تحقق آزادیهای مثبت در گرو خدماتی است که دولت به شهروندان عرضه میکند. حقوقی مثل حق آموزش، حق داشتن بهداشت و مراقبتهای پزشکی، حق داشتن سرپناه، حق داشتن کار، حق تأمین اجتماعی از جمله حقوقی است که آزادیهای مثبت شهروند را ممکن میسازند. این از وظایف دولت است. بنابراین، آزادی زن مستلزم تحقق هردو وجه آزادی وی است.
۶. آزادی زنان و دموکراسی
بنا بر آنچه تاکنون گفتیم، میتوان ادعا کرد که تنها در دموکراسی مدرن است که امکان رسیدن به آزادی میسر است. پس مبارزهٔ زنان برای کسب آزادی، مبارزه برای دموکراسی نیز هست. از اینجاست که میگوییم زنان نهتنها پیگیرترین مبارزان راه آزادی هستند، بلکه راه آنها بهناچار به استقرار دموکراسی میانجامد. از اینرو رهبری مبارزات مردم توسط زنان به آزادی سایر اقشار اجتماعی نیز منتهی میشود، یعنی مستقلبودن جنبش زنان، برخلاف برخی ایدههای رایج، بستر مبارزه را وسیعتر و همهگیرتر میکند. این موضوع حتی در دموکراسیهای مستقر نیز مصداق دارد.
۷. پیوند مبارزات زنان ایران با جنبشهای زنان در منطقه و جهان
در دنیای امروز مبارزه برای آزادی نمیتواند در چارچوب تنگ ملّی محصور بماند (همانطور که مبارزهٔ ضددموکراسی و ضدآزادی نیز به امری جهانی تبدیل شده است). همانطور که موج جنبشهای زنان در دههٔ ۷۰ میلادی از آمریکا آغاز و به سایر نقاط جهان کشیده شد، امروز «جنبش مهسا» نیز طلیعهدار جنبشهای فردا در خاورمیانه و سایر نقاط جهان خواهد شد.