آزادی و «نهضت آزادی ایران»
آزادی مفهومی است که گاهی بهصورت مبهم و گاهی بهروشنی در آرمانها و اهداف سیاسی ملّتها و گروههای مختلف نمود پیدا میکند. اگر هدف نهایی را دستیابی به آزادی بدانیم، تا زمانی که تعریف شفاف و مشخصی از آن نداشته باشیم، نمیتوانیم راه رسیدن به آن را ترسیم کنیم. چرا که مسیر رسیدن به هر هدفی را تعریف و درک درست از آن هدف مشخص میسازد.
انقلاب سال ۱۳۵۷ ایران را میتوان عرصهای دانست که در آن مفهوم آزادی توسط گروههای گوناگون به شیوههای مختلفی تعریف و تفسیر شد. در این میان، «نهضت آزادی ایران»، بهعنوان یکی از جریانهای مهم و اثرگذار در روند انقلاب، هویت خود را ـــدستکم در عنوانـــ با مفهوم آزادی گره زده است. اما باید دید آزادی در اندیشه و عملکرد این جریان چه معنا و مفهومی داشته و تا چه اندازه در راه رسیدن به آن موفق بوده است؟
این نوشتار به واکاوی مفهوم آزادی در اساسنامه و کارنامهٔ «نهضت آزادی ایران» میپردازد و آن را در چارچوب مفاهیم آزادی مثبت و منفی در اندیشهٔ سیاسی معاصر بررسی میکند.
آزادی در اندیشهٔ «نهضت آزادی ایران»: بررسی مرامنامه و آرمانها
«نهضت آزادی ایران»، که در سال ۱۳۴۰ با پیشگامی مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی و دیگر نواندیشان مذهبی پایهگذاری شد، اهداف و آرمانهای خویش را در بستر اسلام و مکتب تشیع تعریف کرده است. در مرامنامهٔ این تشکل سیاسی چنین آمده است:
«مسلمانیم، نه به این معنا که تنها رسالت خود را بهجایآوردن روزه و نماز بدانیم، بلکه حضور ما در عرصهٔ سیاست و فعالیتهای اجتماعی، تکلیفی دینی و ملّی است. ما دین را از سیاست جدا نمیپنداریم و آزادی را نعمتی الهی میشماریم که کسب و پاسداری از آن از سنّتهای اسلامی و ویژگیهای تشیع است.»
در این تعریف، آزادی نه بهعنوان حقی ذاتی و مستقل، بلکه بهمثابهٔ موهبتی الهی تعریف شده است. این نعمت در چارچوب اندیشهٔ دینی تبیین گردیده و از اینرو، محدودیتهایی بر آن اعمال میشود که خارج از این چارچوب فکری قابلتوجیه نیست.
این رویکرد، تناقضی بنیادین را آشکار میسازد: از یک طرف، آزادی بهعنوان اصلی فراگیر و جهانشمول معرفی میشود و از طرف دیگر، حدود و ثغور آن بر مبنای آموزههای دینی ترسیم میگردد. این دوگانگی، پرسشهایی اساسی را دربارهٔ جایگاه حقیقی آزادی در اندیشه و عملکرد نهضت آزادی برمیانگیزد.
آزادی مثبت و منفی: مفاهیمی کلیدی برای تحلیل
برای درک عمیقتر دیدگاه «نهضت آزادی ایران» نسبت به مفهوم آزادی، از نظریهٔ «آزادی مثبت» و «آزادی منفی» که آیزایا برلین متفکر برجستهٔ سیاسی مطرح کرده است استفاده میکنیم:
- آزادی منفی: آزادی در این مفهوم بهمعنای نبود موانع و محدودیتهای خارجی است که مانع عملکرد فرد میشوند. در این دیدگاه، انسان تا زمانی که با مداخلهای از بیرون مواجه نباشد آزاد محسوب میشود.
- آزادی مثبت: این نوع آزادی بهمعنای قدرت و توانایی فرد برای تحقق اهداف و کنترل مسیر زندگی خویش است. این مفهوم بر استقلال و خودمختاری تأکید دارد و میتواند شامل تلاش برای رهایی از نفوذ عوامل بیرونی و دستیابی به «خویشتن حقیقی» باشد.
آزادی مثبت، علیرغم ارزشهای ذاتیاش، گاهی با چالشی مواجه میشود که برلین از آن بهعنوان «استبداد خیرخواهانه» یاد میکند. در این نگرش، آزادی فردی ممکن است به بهانهی دستیابی به یک هدف جمعی یا اصول اخلاقی نادیده انگاشته شود. حال، اگر آزادی بهعنوان موهبتی الهی و در چارچوب آموزههای دینی تعریف گردد، میتوان پیشبینی کرد که همین چارچوب محدودیتهایی را ایجاد کند که آزادی فردی را تحتتأثیر قرار دهد. هنگامی که منشأ الهی تعریفکنندهی آزادی من باشد، من تحت سیطرهی این منبع متعالی قرار میگیرم که هیچگونه امکان مذاکره یا تغییر در آن نیست. این منشأ حتی در مقایسه با یک حکومت استبدادی بسیار قدرتمندتر و شکستناپذیرتر جلوه میکند. دیگر اهمیتی ندارد که چه کسی رهبری جامعه را بر عهده دارد؛ مهم آن است که آن رهبرْ آزادی الهی را برای ما طلب کند تا به خویشتن حقیقی خود دست یابیم. منشأ الهی تغییرناپذیر باقی میماند و دستیابی به آن خویشتن راستین با کمک این منشأ جای هیچ تردید و چون و چرایی باقی نمیگذارد. چگونه ممکن است او که از من برتر و داناتر و خردمندتر است، در تشخیص مصلحت من خطا کند؟ او همچون پدری است که حتی اگر مرا تنبیه کند، باز هم خیر و صلاح مرا میخواهد. پس هرآنچه از جانب دوست رسد نیکوست، حتی اگر مشقت و تنگدستی و سختی باشد.
بدیهی است که نمیتوان آزادی را بهطور نامحدود تعریف کرد، زیرا چنین رویکردی میتواند به دخالت افراد در حریم یکدیگر و درنهایت هرجومرج اجتماعی منجر شود. با این حال، حداقلی از قلمرو آزادی هست که تعرض به آن مصداق بارز استبداد محسوب میشود.
بررسی اصول فکری و کارنامهٔ سیاسی نهضت آزادی آشکار میسازد که این جریان، آزادی را نه بهمثابهٔ حقی جهانشمول بلکه در چارچوب مفهومی دینی تعریف میکند. از اینرو، در موارد تعارض میان آزادی و احکام اسلامی اولویت با موازین شرعی است.
نمونهٔ بارز این رویکرد را میتوان در موضعگیری «جبههٔ ملّی ایران» و واکنش نهضت آزادی به لایحهٔ قصاص در خرداد ۱۳۶۰ مشاهده کرد. درحالیکه جبههٔ ملّی با استناد به اصول حقوق بشر این لایحه را غیرانسانی خواند و در ۲۵ خرداد فراخوان تظاهرات داد، نهضت آزادی در بیانیهای در ۲۷ خرداد با تأکید بر ضرورت شرعی قصاص هرگونه مخالفت با آن را مردود دانست. این جریان با اشاره به سابقهٔ چهار دهه مبارزات خود، بر هویت اصیل اسلامی خویش تأکید ورزید:
«اطلاعیه نهضت آزادی ایران هموطنان عزیز
به دنبال بیانات امام در روز دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۶۰ و سوءتعبیرها و برداشتهای مغرضانهای که برخی کجاندیشان در مطبوعات و رسانههای گروهی علیه نهضت آزادی ابراز نمودهاند، برای روشنشدن اذهان عموم و رفع هرگونه ابهام و اتهام مراتب زیر را اطلاع میرساند:
۱. نهضت آزادی ایران محصول یک جریان اصیل اسلامی است که قریب به چهل سال سابقهی فعالیت و مبارزه دارد. مؤسسین و فعالین نهضت آزادی سالهاست که با انگیزهٔ دینی برای خدا و بهخاطر پیروزی اسلام قدم و قلم زدند و در صحنهٔ نبرد حق و باطل اعتقاد راسخ خود را به اسلام نشان دادند و مشمول «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» نبودند. یکپارچگی اسلام را خواستند و در راه اعتقادات خود سرسختانه مقاومت و مبارزه نمودهاند و در راه آن زندان و شکنجه و محرومیت و آوارگیها دیدهاند.
۲. نهضت آزادی ایران در راهپیمایی روز دوشنبه ۲۵ خرداد نه دعوتکننده بوده است و نه شرکتکننده و نه اطلاعی و دخالتی در برنامهها داشته است. همانطور که در پاسخ به مراجعات و سؤالات مکرر از مسئولان نهضت آزادی شفاهاً گفته شده بود پس از اطلاع اجمالی از بیانات امام مراتب را در همان روز دوشنبه ۲۵ خرداد در ساعت سیزده و پنجاه دقیقه طی اطلاعیه در اختیار «خبرگزاری پارس» قرار دادیم.
۳. نهضت آزادی ایران در ائتلاف با هیچ گروه و حزبی نمیباشد و در مبارزات سیاسی بر مبنای تفکر اسلامی با حفظ استقلال و اصالت خود عمل مینماید. معیارهای نهضت آزادی در اتخاذ مواضع مربوطه عبارتند از: اسلام، مسألهٔ ملت، حفظ و تداوم انقلاب اسلامی و اجرای همهٔ جوانب قانون اساسی جمهوری اسلامی.
۴. در مورد قصاص و لایحه پیشنهادی قصاص، نهضت آزادی ایران به حکم اعتقاد به مبانی اندیشهٔ اسلامی قصاص را از امور ضروری اسلام میداند و از آنجا که بارها در طول عمر مبارزات و فعالیتهای اسلامی خود این اعتقاد را عملاً نشان داده هرگز انتظار آن را نداشته است که با چنان سوابق روشنی احتیاج باشد دربارهٔ هریک از مسائل اساسی اسلامی جداگانه اعتقادات خود را بیان کند.
اما در مورد اجرای حدود اسلام، ما هم نظیر برخی از علمای عظام اعتقاد داریم که بایستی شرایط و مقدمات اولیه بر طبق ضوابط اسلامی و بدنبال اجرای اسلام در تمامیت آن تحقق پیدا کند. بیان امام در این مورد به حد کافی رسا و گویا میباشد.»
این موضعگیری بهروشنی نشان میدهد که در اندیشهٔ نهضت آزادی، مفهوم آزادی صرفاً در محدوده احکام شرعی معنا مییابد و حقوق بشر تنها تا جایی پذیرفتنی است که با موازین اسلامی در تعارض نباشد. در این دیدگاه، آزادی فردی همواره باید تابع اصول و قواعد شریعت باشد.
تناقض در آرمانها: از آزادی الهی تا قانونگرایی اسلام
این دوگانگی در نسخههای جدید مرامنامهٔ نهضت آزادی همچنان به چشم میخورد. در مرامنامهٔ بهروزرسانیشده سال ۱۳۹۸ چنین آمده است:
- آزادی را کرامت انسان، موهبتی الهی، خواستهای ذاتی و پیشنیاز رشد و کمال فردی و اجتماعی و موجب تحقق حاکمیت ملت میداند.
- اصول و ارزشهای انسانی و اخلاقی اسلام را که پیامبران الهی از آدم تا خاتم منادی آن بودهاند، پایه استوار و انگیزه اساسی در مبارزات سیاسی و اجتماعی میداند.
- بنا بر آیه شریفه «وَإِذ قَالَ رَبُّکَ لِلمَلاَئِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرضِ خَلِیفَهً. بقره، ۳۰» مردم را منشأ قدرت و حاکم بر سرنوشت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود میداند.
- رویکرد عقلانی و علمی را در برخورد و حل مسائل اعتقادی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، مبنایی مطمئن و اثربخش میداند.
- ضمن وفاداری به آرمانهای اعلامشده در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و التزام به آن، اصلاح بنیادین آن را در راستای پاسداری و گسترش حقوق و حاکمیت ملت ضروری میداند.
- عدالت اجتماعی و اقتصادی را عامل مهمی در ایجاد «نظم»، «امنیت» و «توسعه» میداند.
- برای دستیابی به حقوق و آزادیهای اساسی، انسجام و همکاری و وحدت مردم را دارای اهمیت ویژه میداند.
- تعهد صادقانه به اعلامیه جهانی حقوق بشر دارد و دیگر اسناد و تعهدات بینالمللی ناظر بر تأمین کرامت انسانی در حوزههای منع خشونت، نسلکشی، جنایت علیه بشریت و رفع تبعیضات ساختاری را مبنای توسعه ملی و زیست مسالمتآمیز جهانی میداند.
- صلح و وحدت مردم جهان، بهویژه مسلمانان و پرهیز از تفرقههای قومی و مذهبی میان گرایشهای گوناگون اسلامی را ضرورتی بنیادین میداند.
با توجه به اصول یادشده، ما مسلمان، ایرانی، مصدقی، ملتزم به قانون اساسی و خواهان اصلاح آن هستیم.
در این مرامنامه همچنان تأکید میشود که تحقق این آزادی و کرامت تنها در چهارچوب اصول اسلامی امکانپذیر است.
تکیه بر آیهی قرآنی که مردم منشأ اصلی حکومت هستند نتیجه میدهد که اگر جایی دیگر در قرآن استتناج شود که عقل انسان کافی نیست و تصمیمگیری و صلاحدیدش را در اختیار فقیه بگذارد راهی نیست که بیچونوچرا بپذیریم. درحقیقت، این اصل در نهاد خود با خواستهی ذاتی انسان در تعارض است. چنین برداشتی، مفهوم آزادی را از حیطهٔ جهانشمول خارج ساخته و به یک ارزش صرفاً ایدئولوژیک فروکاسته است. این تناقض سبب شده تا آزادی، بهجای آنکه حقی برابر برای همهٔ انسانها باشد، به مفهومی محدود و انحصاری تبدیل شود که تنها در خدمت گروه یا ایدئولوژی خاصی قرار میگیرد.
نقد از منظر لیبرالیسم: آزادی بهمثابهٔ حق بنیادین
جان استوارت میل، بهعنوان یکی از متفکران برجستهٔ لیبرالیسم، بر این باور است که آزادی فردی اساسیترین حق بشر محسوب میشود. از دیدگاه او، پیشرفت تمدن بشری تنها در سایهٔ آزادی اندیشه و بیان امکانپذیر است. این نگرش، آزادی را نه بهعنوان امتیازی وابسته به قدرتهای دینی یا سیاسی، بلکه بهمثابهٔ حقی ذاتی و جهانی تعریف میکند. در این دیدگاه، هیچ نظام یا ایدئولوژیای نمیتواند آزادیهای فردی را محدود سازد، مگر در مواردی که آزادی فرد شهروند به حقوق دیگران آسیب وارد کند.
بررسی تطبیقی این دیدگاه با رویکرد نهضت آزادی ـــهمچنان پس از شصت سالـــ آشکار میسازد که مفهوم آزادی در این جریان سیاسی، نه در معنای مدرن آن، بلکه صرفاً بهعنوان ابزاری در خدمت تحقق اهداف ایدئولوژیک دینی تعریف و استفاده شده و میشود. آزادی فقط یک واژه نیست که با آن وعدهٔ بهشت زمینی داد. آزادی در مرام سیاسی هر حزب تعریف مشخصی دارد که آن تعریف قلمروش را تعیین میکند. وقتی حزبی تمام و کمال در خدمت یک دین درآید نمیتوان انتظار داشت که همزمان با منشور ملل متحد هم همخوانی داشته باشد.
نتیجهگیری: آزادی، مفهوم یا ابزار؟
بررسی مفهوم آزادی در اندیشه و عملکرد «نهضت آزادی ایران» بهعنوان یکی از جریانهای سیاسی تأثیرگذار در تاریخ معاصر نشان میدهد که این تشکل، علیرغم بهرهگیری از واژهٔ «آزادی» در نام خود، تفسیری محدود و ایدئولوژیک از این مفهوم ارائه داده است. در این نگرش، آزادی نه بهعنوان حقی جهانشمول و برابر برای تمام انسانها، بلکه بهمثابهٔ مفهومی مقید به چارچوبهای اسلامی تعریف گردیده است.
این دیدگاه، بهجای آنکه آزادی را همچون ارزشی مستقل و بنیادین پیگیری نماید، آن را به وسیلهای برای پیشبرد و تحکیم اندیشههای دینی تقلیل داده است. پیامد چنین رویکردی محدودیت حقوق فردی و نادیده انگاشتن اصول جهانی آزادی بوده است.
آزادی در معنای حقیقی خود، مفهومی است که باید فارغ از قیود ایدئولوژیک تعریف شود. هرگونه محدودسازی این حق اساسی، حتی با توجیهات اخلاقی یا خیرخواهانه، نهتنها به استبداد میانجامد بلکه پایههای عدالت و توسعه را نیز متزلزل میسازد.